تا چند
تماشاگر این عصر پر آشوب
چون قلب صبورت دل پر
حوصله ای نیست
مولا جان دلتنگم؛ مثل خاکهای
غریب بقیع.
مثل همان خاکهایی که فقط اشکهای تو
در دلشان نقش می بندد. آقا! هر روزی که می گذرد
زخمی بر دلمان می زنند. مولا شیعه ها خیلی غریب
هستند. مدینه نرفته ام و دوست ندارم بدون تو پای
در آن سرزمین غربت بار بگذارم. مولا! محدودیت تا
کی؟! غربت تا چند...
ظلم و جور این ظالمان از
خدا بی خبر ما را از مزار مادرمان دور ساخت،
علی(ع) را مجبور کرد که قبر زهرا(س) را مخفی
بدارد. حالا فرزندان ناپاک آن وحشیهای از دین
برگشته، هر گونه توهین و افترا که می توانند به
شیعیان شما می بندند، شیعیانتان را از خواندن
زیارت برای ائمه ی معصوم مدفون در بقیع منع می
کنند، حتی به دلشکسته های غریب اجاره ی اشک ریختن
نمی دهند. اما تا به حال دیدن مزار پدرانت از دور
تصلی بخش دلهای غریبمان بود که به تازگی آن را نیز
برایمان حرام دانسته اند.
آقا جان غربت تا کی؟!
تا کی باید این کافران و ملحدان ما را کافر
بنامند، آقا جان سکوت تا چند...
غریب مدینه می
دانم دلت بیشتر از همه گرفته، آیا هنوز وقت جمعه ی
«أمن یجیب» نرسیده؟ آقا دلمان برای بوسیدن قبر
مادرت تنگ شده. آقا بیا طاقتمان طاق شد از این همه
غربت.
کلمات کلیدی: آل یاسین
تا چند
تماشاگر این عصر پر آشوب
چون قلب صبورت دل پر
حوصله ای نیست
مولا جان دلتنگم؛ مثل خاکهای
غریب بقیع.
مثل همان خاکهایی که فقط اشکهای تو
در دلشان نقش می بندد. آقا! هر روزی که می گذرد
زخمی بر دلمان می زنند. مولا شیعه ها خیلی غریب
هستند. مدینه نرفته ام و دوست ندارم بدون تو پای
در آن سرزمین غربت بار بگذارم. مولا! محدودیت تا
کی؟! غربت تا چند...
ظلم و جور این ظالمان از
خدا بی خبر ما را از مزار مادرمان دور ساخت،
علی(ع) را مجبور کرد که قبر زهرا(س) را مخفی
بدارد. حالا فرزندان ناپاک آن وحشیهای از دین
برگشته، هر گونه توهین و افترا که می توانند به
شیعیان شما می بندند، شیعیانتان را از خواندن
زیارت برای ائمه ی معصوم مدفون در بقیع منع می
کنند، حتی به دلشکسته های غریب اجاره ی اشک ریختن
نمی دهند. اما تا به حال دیدن مزار پدرانت از دور
تصلی بخش دلهای غریبمان بود که به تازگی آن را نیز
برایمان حرام دانسته اند.
آقا جان غربت تا کی؟!
تا کی باید این کافران و ملحدان ما را کافر
بنامند، آقا جان سکوت تا چند...
غریب مدینه می
دانم دلت بیشتر از همه گرفته، آیا هنوز وقت جمعه ی
«أمن یجیب» نرسیده؟ آقا دلمان برای بوسیدن قبر
مادرت تنگ شده. آقا بیا طاقتمان طاق شد از این همه
غربت.
کلمات کلیدی: آل یاسین
تا چند
تماشاگر این عصر پر آشوب
چون قلب صبورت دل پر
حوصله ای نیست
مولا جان دلتنگم؛ مثل خاکهای
غریب بقیع.
مثل همان خاکهایی که فقط اشکهای تو
در دلشان نقش می بندد. آقا! هر روزی که می گذرد
زخمی بر دلمان می زنند. مولا شیعه ها خیلی غریب
هستند. مدینه نرفته ام و دوست ندارم بدون تو پای
در آن سرزمین غربت بار بگذارم. مولا! محدودیت تا
کی؟! غربت تا چند...
ظلم و جور این ظالمان از
خدا بی خبر ما را از مزار مادرمان دور ساخت،
علی(ع) را مجبور کرد که قبر زهرا(س) را مخفی
بدارد. حالا فرزندان ناپاک آن وحشیهای از دین
برگشته، هر گونه توهین و افترا که می توانند به
شیعیان شما می بندند، شیعیانتان را از خواندن
زیارت برای ائمه ی معصوم مدفون در بقیع منع می
کنند، حتی به دلشکسته های غریب اجاره ی اشک ریختن
نمی دهند. اما تا به حال دیدن مزار پدرانت از دور
تصلی بخش دلهای غریبمان بود که به تازگی آن را نیز
برایمان حرام دانسته اند.
آقا جان غربت تا کی؟!
تا کی باید این کافران و ملحدان ما را کافر
بنامند، آقا جان سکوت تا چند...
غریب مدینه می
دانم دلت بیشتر از همه گرفته، آیا هنوز وقت جمعه ی
«أمن یجیب» نرسیده؟ آقا دلمان برای بوسیدن قبر
مادرت تنگ شده. آقا بیا طاقتمان طاق شد از این همه
غربت.
کلمات کلیدی: آل یاسین
تا چند
تماشاگر این عصر پر آشوب
چون قلب صبورت دل پر
حوصله ای نیست
مولا جان دلتنگم؛ مثل خاکهای
غریب بقیع.
مثل همان خاکهایی که فقط اشکهای تو
در دلشان نقش می بندد. آقا! هر روزی که می گذرد
زخمی بر دلمان می زنند. مولا شیعه ها خیلی غریب
هستند. مدینه نرفته ام و دوست ندارم بدون تو پای
در آن سرزمین غربت بار بگذارم. مولا! محدودیت تا
کی؟! غربت تا چند...
ظلم و جور این ظالمان از
خدا بی خبر ما را از مزار مادرمان دور ساخت،
علی(ع) را مجبور کرد که قبر زهرا(س) را مخفی
بدارد. حالا فرزندان ناپاک آن وحشیهای از دین
برگشته، هر گونه توهین و افترا که می توانند به
شیعیان شما می بندند، شیعیانتان را از خواندن
زیارت برای ائمه ی معصوم مدفون در بقیع منع می
کنند، حتی به دلشکسته های غریب اجاره ی اشک ریختن
نمی دهند. اما تا به حال دیدن مزار پدرانت از دور
تصلی بخش دلهای غریبمان بود که به تازگی آن را نیز
برایمان حرام دانسته اند.
آقا جان غربت تا کی؟!
تا کی باید این کافران و ملحدان ما را کافر
بنامند، آقا جان سکوت تا چند...
غریب مدینه می
دانم دلت بیشتر از همه گرفته، آیا هنوز وقت جمعه ی
«أمن یجیب» نرسیده؟ آقا دلمان برای بوسیدن قبر
مادرت تنگ شده. آقا بیا طاقتمان طاق شد از این همه
غربت.
کلمات کلیدی: آل یاسین
تا چند
تماشاگر این عصر پر آشوب
چون قلب صبورت دل پر
حوصله ای نیست
مولا جان دلتنگم؛ مثل خاکهای
غریب بقیع.
مثل همان خاکهایی که فقط اشکهای تو
در دلشان نقش می بندد. آقا! هر روزی که می گذرد
زخمی بر دلمان می زنند. مولا شیعه ها خیلی غریب
هستند. مدینه نرفته ام و دوست ندارم بدون تو پای
در آن سرزمین غربت بار بگذارم. مولا! محدودیت تا
کی؟! غربت تا چند...
ظلم و جور این ظالمان از
خدا بی خبر ما را از مزار مادرمان دور ساخت،
علی(ع) را مجبور کرد که قبر زهرا(س) را مخفی
بدارد. حالا فرزندان ناپاک آن وحشیهای از دین
برگشته، هر گونه توهین و افترا که می توانند به
شیعیان شما می بندند، شیعیانتان را از خواندن
زیارت برای ائمه ی معصوم مدفون در بقیع منع می
کنند، حتی به دلشکسته های غریب اجاره ی اشک ریختن
نمی دهند. اما تا به حال دیدن مزار پدرانت از دور
تصلی بخش دلهای غریبمان بود که به تازگی آن را نیز
برایمان حرام دانسته اند.
آقا جان غربت تا کی؟!
تا کی باید این کافران و ملحدان ما را کافر
بنامند، آقا جان سکوت تا چند...
غریب مدینه می
دانم دلت بیشتر از همه گرفته، آیا هنوز وقت جمعه ی
«أمن یجیب» نرسیده؟ آقا دلمان برای بوسیدن قبر
مادرت تنگ شده. آقا بیا طاقتمان طاق شد از این همه
غربت.
کلمات کلیدی: آل یاسین
واژگان
و ترکیب هایی که در ذیل آمده ، خاص گود مقدس زورخانه است. این واژگان و
ترکیب ها اگر چه مختص ورزشکاران است ولی بعضی از آنها در خارج از زورخانه
نیز در محاورات روزانه عمومی مورد استفاده قرار می گیرد.
کهنه
سوار و مرشد: چون در مورد این دو شخصیت ورزشی بنا به ضرورت در گفتار (4)
بحث کرده ایم علاقه مندان به همان گفتار مراجعه فرمایند.
پیش
کسوت: کسوت در لغت به معنی لباس است و در اصطلاح اهل تصوف به لباس فقر
گفته می شود و چون غالب آداب و مراسم و اصطلاحات زورخانه از فتوت و فتوت
از تصوف سرچشمه گرفته است این عنوان در زورخانه ها رایج شده است؛
ولی در خارج از زورخانه نیز به کسانی که در امری سابقه و تقدم دارند نیز اطلاق می شود و معمولاً این عنوان در زورخانه خاص
ورزشکاران
سابقه دار و کسانی است که زودتر به کسوت جوانمردی و پهلوانی یعنی تنکه و
نطع و سایر پوشیدنی هایی که در گفتار (9) ذکر خواهد شد، در آمده اند.
پیش
قدم: این عنوان مرادف پیش کسوت است و از اصطلاحات فتیان (جوانمردان) است
که اعراب آن را کبیر، شیخ، مقدم، قائد و رأس الحرب می گویند و فارسی
زبانان آن را به پیشقدم تعبیر کرده اند.
پیش
خیز: این اصطلاح که فعلاً تا حدی متروک است و به ندرت گفته می شود؛ ترکیبی
است در برابر پس خیز و این دو طبقه کسانی بوده اند که در گذشته در جلو و
عقب اسب رجال و بزرگان حرکت می کرده اند و پیش خیزان مأمور بازکردن راه و
از طبقه شاطرها بوده اند که ما , در گفتار (هشتم) در این باره بحث خواهیم
کرد ولی در زورخانه ها عنوان پیش خیز مخصوص جوانان نورس و پر حرارت و نوچه
های فوق العاده علاقمند به ورزش بوده و این دو اصطلاح در متن جواز تنکه
پوشیدن پهلوان میرزابیگ در گفتار (نهم) از این کتاب خواهد آمد.
نوچه: به جوانان ورزشکار کشتی گیری اطلاق می شود که در زورخانه مخصوصی تحت تعلیم قرار می گیرند و شاگرد پهلوان بخصوصی هستند.
نوخاسته:
به جوانان و نوچه هایی اطلاق می شود که دایره عمل ورزشی و هنر شیرین کاری
خود را وسعت داده و برای ارائه هنر و حریف طلبی در کشتی به زورخانه های
دیگر هم می روند.
ساخته:
این واژه به کسلنی اطلاق می شود که در اثر کوشش در ورزش اندام برازنده و
با تناسب پیدا کرده بطوری که تماشای اندام انها تحسین برانگیز است.
صاحب
زنگ و صاحب ضرب: در گود مقدس پهلوانی و صاحب کوتی مورد احترام ورزشکاران
است. بهنگام ورود این گروه بسته به مقامشان : مرشد به ضرب یا به زنگ و اگر
پهلوان قدر به ضرب و زنگ هر دو زند و اگر پهلوان از سلاله سادات باشد یا
مقام پهلوانی کشوری داشته باشد صلوات هم می فرستند.
پهلوانان
صاحب تاج: مقصود از پهلوانانی است که بعد از وصول به مقام پهلوانی از طرف
پیشوایان طریقت وپیران دلیل به اجازه استفاده از تاج فقر کلاه نمدی پیشوری
سه ترک به آنان داده می شود .
کلمات کلیدی: اصطلاحات زورخانه ای
امام علی (ع) می فرمایند:
خَیرُ اِخوانِکَ
مَن دَعاکَ اِلى صِدقِ المَقالِ بِصِدق مَقالِهِ
وَ نَدَبَکَ اِلى اَفضَل الاَعمالِ بِحُسن
اَعمالِهِ
بهترین
برادرانت (دوستانت)، کسى است که با راستگویىاش تو
را به راستگویى دعوت کند و با اعمال نیک خود، تو
را به بهترین اعمال
برانگیزد.
غررالحکم، ح 5022
کلمات کلیدی: حدیث روزانه
تخته شلنگ زدن: جستن و پا افشاندن کشتی گیران:
چنین گر بر در مردم شلنگ تخته خواهی زد
ترقی گر کنی آخر تو کشتی گیر خواهی شد!(خان خالص)
دست فرو کوفتن: رسم پهلوانان بوده که چون با حریف بر سر کشتی آیند دست بر شانه کوبند به نشانه ابراز قدرت و پر زوری:
گردون به زبر دستی برخیزد اگر با من
تا دست فرو کوبد پشتش به زمین باشد!( سنجر کاشی)
روی دست : نام فنی است در کشتی:
می توان پیش زبردستان نهادن پشت دست
روی دست از زیر دست خویش خوردن مشکل است!( صائب)
زمین دیوار: ورزشی در کشتی:
دیدن روی تواش ای مه من ناچار است
ورزش مهر به کوی تو زمین دیوار است( میر نجات)
گرده پوشیدن: اشاره به رسمی دارد که در حالت کشتی پهلوانان خاک بر بدن خود می مالیده اند:
گرده پوشید دگر شیر صفت آهویی
باز هنگامه کشتی ست حریفان هویی!( میر نجات)
گُل زدن و گُل فرستادن: گویا برای دعوت حریف به کشتی برایش سیب یا گل می فرستاده اند.این اصطلاح به صورت "گُل کشتی" نیز کاربرد داشته است:
در این بهار نشد کس حریف فریادم
به بلبلان چمن هم گلی فرستادم( منصف تهرانی)
گهواره دیو: فنی است که دو حریف یکدیگر را تکان دهند تا یکی دیگری را ناغافل به زمین بزند:
همه رنگ و همه مکر و همه ریو است رقیب
بی سخن صورت گهواره دیو است رقیب( میر نجات)
هزاری: کسی که روزی هزار بار ورزش تخته شلنگ کند:
ای که در هند جفا تیغ تو کاری باشد
کلمات کلیدی: اشعار
یکی از بزرگان نجف
که اصالتا ایرانی است می فرمودند: من در نجف با
شخصی ازدواج کردم و در فصل تابستان برای زیارت و
ملاقات اقوام و خویشان عازم ایران شدیم و پس از
زیارت حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) عازم
وطن خود که نزدیک مشهد بود گردیدیم. آب و هوای
آنجا به همسر من نساخت و مریض شد. روز به روز مرضش
شدت پیدا کرد و هر چه معالجه کردیم فایده ای نداشت
و مشرف به مرگ شد. من در بالین او بودم، بسیار
پریشان شدم ودیدم عیال من در این لحظه فوت می کند
و باید تنها به نجف برگردم ودر پیش پدر و مادرش
خجل و شرمنده گردم و انها بگویند: دختر نوعروس ما
را برد و در آنجا دفن کرد و خودش برگشت. حالا
تشویش و اضطراب عجیبی در من پیدا شد. فورا در اتاق
مجاور ایستادم و دو رکعت نماز خواندم و توسل به
امام زمان(عج) پیدا کردم و عرض نمودم:
یا ولی
ا...، یا صاحب الزمان، زن مرا شفا بدهید که این
امر از دست شما ساخته است و با نهایت تضرع و
التجاء متوسل شدم و حال توجهی پیدا کردم.
سپس
به اتاق عیالم آمدم. دیدم نشسته و مشغول گریه کردن
است تا چشمش به من افتاد گفت: چرا مانع شدی؟ چرا
نگذاشتی؟!
من نفهمیدم او چه می گوید و تصور
کردم که حالش بد است، بعد کمی به او آب دادیم و
غذا به دهانش گذاردیم، آنگاه قضیه را برای من
تعریف کرد و گفت:
عزرائیل برای قبض روح من با
لباس سفید آمد و بسیار متجمل و زیبا و آراسته بود
و به من لبخندی زد و گفت حاضر به آمدن هستی؟ گفتم:
آری، بعد دیدم حضرت امیرالمؤمنین(ع) تشریف آوردند
و با من بسیار ملاطفت و مهربانی کردند و به من
گفتند: من می خواهم برم نجف، می خواهی با هم به
نجف برویم؟ گفتم: بلی، خیلی دوست دارم با شما به
نجف بیایم.
من برخاستم لباس خود را پوشیدم و
آماده شدم که با آن حضرت به نجف اشرف برویم، همین
که خواستم با آن حضرت از اتاق خارج شوم، دیدم که
حضرت امام زمان(عج) تشریف آوردند و به امام علی(ع)
فرمودند: که این بنده به ما متوسل شده، لطفا حاجتش
را برآورید. حضرت امیرالمؤمنین(ع) نیز بلافاصله به
عزرائیل فرمودند: به تقاضای این مرد مؤمنی که به
ما متوسل شده برو تا موقع معین، و امیرالمؤمنین(ع)
هم از من خداحافظی کردند و رفتند. چرا تو دعا کردی
و نگذاشتی من بروم؟
قربان آن آقایی بشوم که
آمدن و رفتن و حیات و ممات ما را باید او امضاء
کند.(1)
پی نوشت:
1ـ ملاقات با امام
زمان(ع) در عصر حاضر، ص113
کلمات کلیدی: مرگ ما را هم باید امام زمان(عج) امضاء کنند
وَالعاقَبَةُ
لِجَمِیل صُنع اللهِ سُبحانَهُ تَکُونُ حَمِیدَةُ
لَهُم مَا اجتَنَبُوا المَنهیَّ
شیعیان ما هنگامی به
فرجام نیک و زیبای خداوند می رسند که از گناهانی
که نهی شده اند، احتراز
نمایند.
بحارالانوار ج52، ص15
کلمات کلیدی: حدیث روزانه