این عبارت که به صورت ضرب المثل درآمده و عارف و عامی به آن استناد و تمثیل می کنند، در موارد حمایت و جانبداری از کسی یا جمعیتی به کار میرود، فی المثل گفته می شود: «از کثرت پاکدلی و عطوفت سنگ هر ضعیفی را به سینه میزند و از هر ناتوانی هواداری می کند.» یا به شکل دیگر: «چرا این همه سنگ فلانی را به سینه می زنی؟» که در هر دو صورت مبین حمایت و غمخواری و جانبداری است که از طرف شخصی نسبت به شخص یا افراد و جمعیتهای دیگر ابراز می شود.
کلمه سنگ در این مثل و عبارت، نگارنده را بر آن داشت که در پیرامون ریشه تاریخی آن مطالعه و تحقیق کند و خوشبختانه به شرحی که ذیلاً ملاحضه می شود به ریشه و علت تسمیه آن دست یافته است.
سنگ به معنی و مفهوم عام همین توده های سخت و بزرگ طبیعی است مرکب از املاح و عناصر معدنی یا آتشفشانی و رسوبی که بطور خلاصه ساختمان پوسته جامد زمین را تشکیل میدهد و آن را اصطلاحاً سنگ میگویند.
از کلمه سنگ صدها مثل و ضرب المثل ساخته شده از قبیل سنگ مفت، گنجیشک مفت؛ سنگ سبو، سنگ بزرگ برداشتن علامت نزدن است، سنگ روی یخ شدن، پیش پای کسی سنگ انداختن و جز اینها... و همچنین کلمه سنگ مقیاسی برای توزین و معیاری برای جریان آب چشمه ها و قنوات و رودخانه ها در ثانیه و دقیقه و ساعت است که بیشتر در امور کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرد.
اما این سنگ که در عبارت بالا مورد بحث است، سنگ زورخانه است که بازوان سطبر و نیرومند میخواهد تا آن را چندین بار بالا بکشد و پایین بیاورد بدون آنکه ته سنگ با زمین تماس پیدا کند.
ورزش در ایران باستان عبارت بود از: کشتی گرفتن، چوگان بازی، اسب سواری، تیراندازی ،شکار حیوانات وحشی و رقصهای مختلف که در ایام عید و عروسی بعضاً جزء برنامه های متداول بود و مردم از زن و مرد و پیر و جوان به آن مشغول می شدند و مخصوصاً قدرت و همت و تهور جوانان را از این رهگذر آزمایش می کردند.
اگر چه تاریخ دقیق ورزشهای باستانی بر اثر حوادث گوناگون دقیقاً روشن نیست ولی همین قدر میتوان استنباط کرد که بعد از حمله خانمان سوز مغول و کشتارها و ویرانیها بخصوص اختناق و استبداد مظلمی که بر سرتاسر ایران سایه گسترده بود، رفته رفته در گوشه و کنار ایران ظاهراً به نام ورزش ولی باطناً برای جلب و تشکل مردان غیور و جوانان پر شور و اصیل ایرانی محلهایی به نام زورخانه ایجاد شده که هزینه آن را سکنه همان محله تهیه و تأمین میکرده اند. خوشبختانه این سنت ملی و غرور انگیز چون سایر سنتها دستخوش تجددخواهی و تجددمآبی نگردیده البته با کمی تغییر ولی با همان آداب و تشریفات شور انگیزش که تفصیل آن در کتب ورزشی آمده کاملاً حفظ گردیده است.
جالبتر آنکه ورزشهای باستانی در ایران به قدری مورد توجه جهانیان قرار گرفته است که نه تنها همه ساله هزاران نفر توریست و ورزش دوستان را از سرتاسر نقاط جهان به سوی ایران جلب می کند، بلکه واژه زورخانه هم در تمام زبانهای بیگانه به همین لفظ زورخانه گفته و نوشته می شود.
زورخانه های ایران سابقاً جایگاه وحدت و همبستگی روحی و معنوی و هماهنگی در جهت هدف ملی و میهنی بوده است که در آنجا آداب شاطری (شاطر قاصد تیزپایی بود که برای انجام مأموریتهای مهم سیاسی تربیت می شد و از راههایی میرفت که سوارکاران تیزتک نه از آن راهها میتوانستند بروند و نه از عهده اختفای خود در مواقع حساس برمیآمدند) و گرز گرفتن و کمانکشی و کمانداری و سپر گرفتن را با آلات و اسباب مشابه می آموخته اند.
مثلاً پای زدن نوعی تمرین حرکات شاطری، میل گرفتن نشانه سپر گرفتن، کباده علامت کمان کشی و کمانداری و بالاخره "سنگ گرفتن" در میان جنگ افزارها نشانه گرز گرفتن در جنگ بوده است که چگونه آنرا با انگشتان و پنجه های زورمند خود بالا و پایین ببرند و حملات شمشیرزنان و زوبین اندازان دشمن را خنثی نمایند.
سنگ امروزه دولنگه وزنه چوبی است، از دو قطعه تخته جسیم به شکل مربع مستطیل که قاعده تحتانی آن نیمدایره ای و ضخامت آن در حدود 10 سانتیمتر است. در وسط هر یک از سنگها سوراخ و دستگیره ای برای آنکه با دست بگیرند تعبیه شده و هر لنگه سنگ از بیست تا چهل کیلو گرم وزن دارد. سنگ گرفتن دو روش دارد. یکی جفتی و دیگر تکی.
در روش جفتی پس از آنکه ورزشکار به پشت دراز کشید دو تخته سنگ را با هم به آهنگی بالا میبرد و پایین می آورد بدون آنکه تکه سنگ با زمین تماس پیدا کند.
در روش تکی هر بار که پهلوی راست می غلطد، دست چپ خود را با سنگ بالا می برد و چون به پهلوی چپ میغلطد دست چپ را با سنگ پایین آورده، دست راست با سنگ بالا می برد. چون سنگ گرفتن ورزش انفرادی است به وسیله ضرب و آواز مرشد رهبری نمی گردد بلکه تنها به همان شمردن اکتفا می شود.
تر تیب شمارش سنگ گرفتن به این ترتیب است که از یک تا پنجاه می شمارند و اگر ادامه یافت به طور معکوس از پنجاه تا یک بر میگردند. البته این روش شمارش نباید از 117 تجاوز کند. اگر تجاوز کرد، سنگ شمار باید دوباره از یک شروع کند.
سنگ گرفتن از بهترین و دشوارترین ورزشهای باستانی است. هر تازه کار نمی تواند سنگ بگیرد فقط ورزشکاران نیرومند و ورزیده از عهده این کار بر می آیند؛ بهمین جهت سابقاً جوانان قوی بازو را "جوانان سنگ دیده" میگفته اند. این ابزار ورزشی را سابقاً "سنگ نعل و سنگ زور" هم میگفته اند. باید دانست که سنگ زورخانه در ابتدا واقعاً سنگ بوده است، یعنی سنگهای پهن و مسطح را در حدود اندازه و وزن مقرر فعلی می تراشیدند و بالا و پایین می کردند تا بازوانشان قوی و نیرومند شود.
غالباً در هر زورخانه چند سنگ در اوزان مختلف وجود داشت که هر ورزشکار به تناسب نیرومندی و زوربازویش سنگ میگرفت. البته افراد انگشت شماری هم بودند که هر کدام سنگ مخصوصی داشتند و کسی جز خودشان نمیتوانست آن سنگ را بالا بکشد. یکی از پهلوانان و سنگ گیران به نام ایران "پهلوان ابراهیم حلاج یزدی" بود که تاچه های گندم را در دکان نانوایی که در آن کار میکرد بدون آنکه از چند پله بالا برود از پایین به پشت بام پرتاب میکرد.
این پهلون سنگی از مرمر داشت که با آن ورزش میکرد و سنگ می گرفت. این سنگ به قدری وزین و سنگین بود که هیچ پهلوانی نمی توانست آنرا بلند کند. کاشف پهلون ابراهیم حلاج، مرحوم حاجب الدوله بود که او را با خود به تهران برده به حضور ناصرالدین شاه قاجار معرفی کرد.
سنگ پهلوان ابراهیم حلاج را هیچ اسب و قاطری نکشید و ناگزیر بر روی شتر قوی هیکلی بار کردند و به تهران حمل نمودند.
پهلوان نامدار و صاحب سنگ دیگر میرزا باقر در اندرونی، بود که چون یکی از خواهرانش در اندرون ناصرالدین شاه قاجار بود و او غالباً در اندرون سلطنتی نزد خواهرش میزیست، لذا او را در اندرونی می گفته اند.
این پهلوان نامدار که در میان سایر پهلوانان ایران به فهم و درایت مشهور است و حاجی محمد صادق بلور فروش از نوچه ها و پروردگان او بوده است سنگی داشت (البته از جنس چوب، نه سنگ) که تنها خودش میتوانست آنرا بلند کند و بالای سینه ببرد.
بدون تردید نظیر این سنگ گیران در میان پهلوانان کشور زیاد بودند و غرض از تحریر و تمهید مقدمه بالا این بوده است که ریشه تاریخی ضرب المثل "سنگ کسی را به سینه زدن" به دست آید و با این شرح و توصیف اجمالی گمان میرود روشن شده باشد که در قرون گذشته هر دسته از پهلوانان سنگ مخصوصی در زورخانه داشته اند و اگر پهلوانی سنگ دیگری را به سینه میزد، یعنی بالای سینه میکشید، احتمال داشت که آن سنگ بر اثر بد دست بودن و بدقلقی کردن و ثقل و سنگینی فوق العاده به روی سینه آن پهلوان مغرور و کم تجربه سقوط کند و موجب جرح و صدمه و ناراحتی گردد، لذا آن پهلوان را عقلای قوم از اینکار منع و موعظه میکردند که از باب احتیاط سنگ دیگری را به سینه نزند، یعنی با سنگ ناشناخته و زیادتر از قدرت و زورمندی خود تمرین نکند و حدود و ثغور پهلوانی را ملحوظ و محفوظ دارد تا احیاناً موجب خسران و انفعال نگردد.
این عبارت رفته رفته از گود زورخانه به کوی و برزن و خانه و کاشانه سرایت کرده، در افواه عامه به صورت ضرب المثل در آمد، با این تفاوت که اصل قضیه مبتنی بر غرور و خودخواهی، ولی در معنی و مفهوم مجازی مبین حمایت و غمخواری و جانبداری است تا جایی که عارف عالیقدر و شاعر دانشمند قرن نهم هجری، مولانا عبدالرحمن جامی نیز در رابطه با این مثل مشهور و مصطلح چنین نغمه سرایی می کند:
ای همه سیم تنان سنگ تو بر سینه زنان تلخکام از لب میگون تو شیرین دهنان
کلمات کلیدی: سنگ کسی را به سینه زدن
ورزش باستانی از دیدگاه ارزش | ||||||||||||
| ||||||||||||
کتاب حاضر شامل سیزده فصل است که مطالب هر فصل به طور سلیس بیان گردیده است. جنبههای فرهنگی و تاریخی و معرفی کامل ادوات و ابزارهای این ورزش و نیز روابط اجتماعی، تأثیر ورزش بر عضلات و نکات مفید دیگر برخی از محتویات این کتاب را تشکیل میدهند. همچنین در این کتاب، ورزش باستانی از دیدگاه تربیت بدنی، روان شناسی، جامعه شناسی، فرهنگ زورخانه و ... مورد بررسی قرار گرفته است. |
کلمات کلیدی: معرفی کتاب
کلمات کلیدی: جایگاه مرشدی در موسیقی ایران مشخص نیست
در خاتمه مسابقات مقدماتی لیگ برتر زورخانه ای تیم های مرکزی و همدان جواز حضور در لیگ برتر را بدست آورند.
هشت تیم مازنداران ،مرکزی،خراسان جنوبی و رضوی ، گیلان ،کرج ، سمنان و همدان برای کسب 2 سهمیه لیگ برتر روز جمعه در شهرستان نور در رشته تیمی زورخانه ای (میانداری) به رقابت پرداختند که در خاتمه ،تیم استان مرکزی با کسب 170 امتیاز به عنوان تیم اول به لیگ برتر صعود کرد و همدان در رقابتی نزدیک با کرج و فقط با 2 امتیاز اختلاف توانست آخرین سهمیه حضور در لیگ برتر زورخانه ای را کسب نماید.
با صعود دو تیم اراک و همدان ،سومین لیگ ورزش های زورخانه ای کشور با حضور 10 تیم برتر کشور در نیمه دوم سال جاری آغاز خواهد شد.
شایان ذکر است تیم های کرمان ،کردستان،کرمانشاه،ایلام، اصفهان،یزد،تهران و فارس 8 تیم دیگر حاضر در لیگ برتر می باشند.
مسئولیت این مسابقات بعهده آقایان عربی ُ منوچهرعطاء الهی ُ سعید فروغیان رو عباس قنبری بود
کلمات کلیدی: صعود مرکزی و همدان به لیگ برتر زورخانه ای کشور
در مکتب اسلام، میان زن و مرد تفاوتی در نیل به مقامات معنوی و فضایل انسانی وجود ندارد و تنها معیار حقیقی برای تقرب به پروردگار، تقوا و پرهیزکاری است. این مساله هنگامی جلوه و نمود بیشتری مییابد که میبینیم در بین تمامی شخصیتهای بزرگ جهان اسلام، یک زن از جایگاهی ویژه برخوردار است.
فاطمه زهرا(س) انسان کاملی است که در میان تمامی اولیای الهی و انبیا و معصومین(ع) بنا بر نص صریح روایات اهل بیت(ع) و اقرار اهالی علم و فضل و معرفت، رتبهای برتر و منزلتی عظیمتر دارد و فضایل و کمالات معنوی فاطمه زهرا(س) به قدری است که بیان آنها در این مجال نمیگنجد، ولی ذکر و یادآوری مستمر نمونههایی از این فضایل میتواند موجب رشد و بلوغ و ارتقای معنوی جامعه، بویژه بانوان و زنان مسلمان باشد.
منزلت فاطمه (س) نزد رسول خدا (ص)
فاطمه زهرا(س) جایگاه و منزلتی عظیم نزد پیامبر اسلام(ص) داشت و رسول خدا(ص) همواره و بیش از هر کس به او عشق میورزید. تاریخ و روایات، شواهد و قرائن فراوانی را در این زمینه بازگو میکنند.
شخصی به نام بزل هروی از جناب حسین بن روح - سومین نایب خاص حضرت صاحب الامر(ع) - سوال کرد: پیامبر خدا(ص) چند دختر داشتند؟ جواب داد: 4 دختر. پرسید: کدامیک از آنان برتر بودند؟ پاسخ داد: فاطمه (س) بزل هروی پرسید: چگونه از همه دختران رسول خدا افضل بود در حالی که از همه دختران پیامبر کمسن و سالتر و از نظر مصاحبت با پیامبر کمترین زمان و بهره را داشت؟ حسین بن روح پاسخ داد: به خاطر 2 خصلتی که پروردگار عالم وی را به آن 2 مخصوص گردانید: 1 از پیامبر خدا میراث برده بود.
2 نسل پیامبر(ص) از او بود و این ویژگی به وی بخشیدهاند مگر به لحاظ فزونی خلوص که در نیت صدیقه طاهره(س) یافتند. (فاطمه زهرا من المهد الی اللحد، سیدمحمدکاظم قزوینی، ص252)
عایشه، دختر ابیبکر نیز درباره جایگاه زهرای اطهر نزد رسول خدا(ص) این گونه نقل میکند: در سخن گفتن، کسی را از فاطمه زهرا به رسول خدا(ص) شبیهتر نیافتم. هرگاه که صدیقه طاهره بر پیامبر وارد میشد، رسول خدا به وی خوشامد گفته و دستش را میبوسید و او را در جای خود مینشاند. (همان، ص 252)
این ارتباط معنوی و ارادت و محبت بین پیامبر(ص) و فاطمه(س) را در این روایت که از رسول خدا(ص) نقل شده نیز میتوانیم دریابیم: ای فاطمه، خدا به غضب تو غضبناک میشود و به رضایت تو راضی میشود، هر که فاطمه را شناخت که شناخته و هر که نشناخته است، بداند وی پاره تن من است. فاطمه قلب و روح من است. هر که وی را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازارد، خدا را آزرده است. (همان، ص 259)
علم و معرفت
علم و معرفت فاطمه زهرا(س) به منبع بیکران علم الهی متصل است. او خود را از منبع سرشار و جوشان پیامبر که مهبط وحی و معدن حکمت الهی است سیراب کرده و دارای علم لدنی است. نگاهی به سخنان آن حضرت بویژه خطبه مشهورش ما را به این مقصود رهنمون خواهد کرد.
در صفحه سوم از جلد دوم کتاب بحارالانوار از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع) نقل شده است که زنی نزد فاطمه زهرا(س) آمد و گفت مادر ضعیفی دارم که در مورد نماز خود دچار اشتباه شده و مرا به سوی شما فرستاده است تا مشکل را از شما سوال کنم. فاطمه زهرا(س) پاسخ فرمودند.
زن بار دوم و سوم نیز آمد و پرسید و پاسخ گرفت. این عمل تا 10 بار تکرار شد و باز هم فاطمه زهرا(س) پاسخ فرمود. آن زن از این همه مراجعه شرمنده شد و گفت: بیش از این شما را به زحمت نمیاندازم و دیگر سوال نمیکنم. حضرت صدیقه فرمود: باز هم بیا و آنچه سوال داری، بپرس.... من هر مسالهای را که پاسخ دهم، بیش از فاصله بین زمین و عرش پاداش میگیرم. پس مسلم است که تو هر قدر سوال کنی، برای من هیچ گونه ناراحتی ایجاد نخواهد کرد؛ زیرا از پدرم رسول خدا (ص) شنیدم که فرمودند: روز قیامت، عالمان شیعیان ما محشور میشوند و به آنان بر اساس میزان دانش، خلعتهای گرانبها داده میشود و نیز میزان خلعتها با میزان تلاشی که برای ارشاد بندگان خدا کردهاند، مناسبت دارد... .
مصحف فاطمه (س) نیز که از آن سخن گفتیم، گواهی روشن بر عظمت علمی آن حضرت است.
عفت و حیا
فاطمه(س) تجسم عینی حیا و عفت برای همه زنان عالم از اولین تا آخرین است. از امام صادق(ع) نقل است که علی و فاطمه(ع) نزد پیامبر رفتند تا حضرت کارها را میان آنها تقسیم کند. پیامبر به فاطمه کارهای داخل خانه را واگذار کردند و به علی کارهای بیرون منزل. در این حال فاطمه فرمود: فقط خداوند میداند که وقتی رسول خدا با کارهای خانه مرا از هماوردی و رویارویی با مردان بینیاز داشت، من چقدر شاد و خرسند شدم. (بیتالاحزان، شیخ عباس قمی، ص42، به نقل از مستدکالوسائل)
عبودیت و بندگی
در محضر حق، بندهای بالاتر از او نمیتوان یافت. او به اوج قله عبادت رسیده است. گویند وقتی آن بانو در محراب خود میایستاد، نور حضرتش همچون نور ستارگان که بر زمینیان میتابد، بر آسمانیان پرتو میافکند. (بیتالاحزان، ص 48)
فاطمه(س) آنقدر در دل شبهای تار به عبادت میایستاد که پاهایش متورم میشد و در این میان ابتدا برای دیگران دعا میکرد و سپس برای خود و فرزندان. ادعیه فراوانی از آن حضرت نقل شده است که همواره مورد توجه بزرگان دین و علمای ربانی بوده و جانهای تشنه مناجات با پروردگار را سیراب کرده است.
از حسن بصری روایت شده که در امت رسول خدا هیچ کس مانند فاطمه بندگی خدا نکرد. آنقدر بر عبادت میایستاد که پاهای مبارکش ورم میکرد. (همان، ص 46)
امام حسن مجتبی(ع) میفرماید: یک شب مادرم فاطمه را دیدم که در محراب خود ایستاده است. با او همراه شدم. مادرم پیوسته در رکوع و سجود بود تا آن که روشنایی صبح پدیدار شد. شنیدم مردان و زنان مومن را دعا میکند. یک به یک آنها را نام میبرد و بسیار برایشان دعا میکند. (همان، ص 47، کشفالغمه، اربلی، ج2، ص 25)
رسول اکرم(ص) مقام عبودیت فاطمه(س) را این گونه ذکر میکنند: آن هنگام که فاطمه در محراب عبادت در برابر پروردگارش میایستد، نور وی برای ملائکه آسمان میدرخشد. آن گونه که نور ستارگان برای اهل زمین درخشندگی دارد. در آن هنگام پروردگار بلندمرتبه به فرشتگان خود میفرماید: ای فرشتگانم به بندهام نظر افکنید. فاطمه، بانو و سرور کنیزانم که در برابرم ایستاده است، اعضا و جوارحش از ترس من میلرزد و با تمام قلب و وجود خویش، به عبادت من ایستاده است. شما را به شهادت میگیرم که شیعیان وی را از آتش ایمن گردانم... . (فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد، ص 277، به نقل از بحار)
مناقب زهرا در منابع اهل سنت
علما و دانشمندان اهل سنت نیز در کتب خود همواره به فضائل صدیقه طاهره اعتراف کردهاند که نمونههایی از آن را بیان میکنیم. رسول خدا(ص) در روایتی خطاب به سلمان فرمودند: ای سلمان، هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد، همراه من در بهشت جای دارد و هر کس با او دشمنی کند در جهنم است. ای سلمان، دوستی فاطمه در یکصد جای فایده دارد. سادهترین این مواطن مرگ، قبر، میزان، محشر، صراط و محاسبه است. هر که فاطمه از او خشنود باشد من از او خشنودم و هر که من از او خشنود باشم خدا از او خشنود است. (حموینی، فرائدالسمطین، ج 2، ص 67)
در کتاب نظم دررالسمطین نیز از علی(ع) نقل شده است که خداوند به خشم فاطمه خشم میگیرد و باز هم در فرائدالسمطین، جلد دوم صفحه 64 آمده است که رسول اکرم(ص) فرمود: همانا دخترم را فاطمه نام نهادم، زیرا خداوند او و دوستانش را از آتش دوزخ دور میدارد.
صاحب مقام شفاعت
جابر بن عبدالله انصاری میگوید: به حضرت باقر(ع) عرض کردم فدایتان شوم یابن رسولالله! برای من حدیثی در فضیلت مادر مهینتان، فاطمه زهرا بفرمایید تا وقتی آن را برای شیعیان بیان کنم، خوشحال شوند. امام باقر(ع) در پاسخ او و ضمن نقل روایتی که به کیفیت حضور فاطمه(س) در محشر اشاره دارد، میفرماید: وقتی (فاطمه) به در بهشت میرسد میایستد. خدای تعالی میفرماید: ای دخت حبیب من! چرا توقف کردی، حال آن که من تو را امر کرده بودم به بهشت درآیی؟ صدیقه طاهره میگوید: پروردگارا، دوست دارم ارزش من در چنین روزی شناخته شود. پروردگار میفرماید: ای دختر حبیب من برگرد. هر که در دل محبت تو یا محبت یکی از فرزندان تو را دارد، دستش را بگیر و او را به بهشت درآر. آنگاه حضرت باقر فرمودند: والله ای جابر، در آن روز حضرتش، شیعیان و دوستانشان را برمیگزینند و انتخاب میکنند، آن سان که پرنده دانه نیکو را از دانه بد جدا میکند. خدای تعالی آنگاه به دوستان و شیعیان فاطمه(س) نیز میفرماید که برگردید و ببینید چه کسی شما را به دوستی فاطمه دوست میداشت، چه کسی شما را به خاطر دوستی فاطمه غذا داد، چه کسی شما را به خاطر دوستی فاطمه لباس پوشانید، ... شربتی نوشانید و غیبت غیبتکنندهای را از شما رد کرد: دستش را بگیرید و او را وارد بهشت کنید. (بحار، ج 8، ص51، تفسیر فرات، ص 113)
قرآن و پاداش محبت بر فاطمه
فرات ابن ابراهیم در تفسیرش از رسول خدا(ص) روایت میکند که حضرت فرمود: دخترم فاطمه(س) با فرزندان و شیعیانش وارد بهشت میشوند.
کلمات کلیدی: حضرت زهرا (س)،چشمهسار فضیلت و کرامت
بزرگترین گناه ما
دلم از غصه ات شکسته نما
چشمم از غیر خویش بسته نما
چقدر از مولا و سرپرست خود؛ امام زمان(عج) یاد می کنیم؟!
اندکی تأمل کنیم و جواب این پرسشها را به خودمان بدهیم. چقدر به یاد آقا و مولایی هستیم که هر چه داریم از اوست؟! زنده ایم چون او زنده است، نفس می کشیم چون او نفس می کشد، روزی می خوریم چون او وجود دارد. چقدر درک می کنیم که حتی زندگی ای که خداوند به ما عطا فرموده به برکت وجود آن عزیز است؟! اما ما با او چه کرده ایم؟!!!
ای دوست چند سال از عمرت می گذرد؟!
آیا در این مدت با آقا و مولایت همراه بوده ای؟!
آیا در این زندگی غفلت بار یادی از او کرده ای؟!
چقدر به فکرش بودی؟! چند ثانیه، چند ساعت، چند روز؟! چند بار برای وجود نازنینش دعا کرده ای؟!
اگر تا به حال صدایش زده ای، با خود بیاندیش که آیا فقط برای حل مشکلات خودت نبوده؟!
اصلا با خودت فکر کرده ای که به آن عزیز چه می گذرد؟!
می دانی که چه سختی هایی کشیده؟! چند سال است که وجود مبارکش ظلم و ستم هایی را که ما تنها ذره ای از آنها را می بینیم، تحمل می کند؟! خود ما شیعه ها چقدر دلش را رنجانده ایم؟!
بله تعجب نکن، ما شیعه ها!!! به اصطلاح خودمان شیعه های امیرالمؤمینن(ع)، که خیلی هایمان فقط ادعای شیعه بودن داریم.
آیا تا به حال به غربتش فکر کرده ای؟!
ای شیعه!!! ای شیعه، نکند تو هم فراموشش کرده ای؟!
مواظب باش اشک امام زمانت به خاطر گناه تو جاری نشود!
فکر کن ببین آیا برای آقا و مولایی که همیشه دعاگوی تو بوده، همیشه واسطه شده تا خدا گناهان تو را ببخشد، کاری کرده ای؟!!!
کاش می فهمیدیم که هر روز با گناهانی که با زبانمان، نگاهمان، افکارمان و ... انجام می دهیم، چقدر دل عزیزش را رنجانده ایم.
اگر برای کسی کاری کرده باشیم، انتظار هیچ گونه بی احترامی را از او نداریم و هر لحظه منتظر هستیم تا او محبت ما را جبران کند.
حال در دریای بی کران محبت مولا غرق شده ایم، و هر روز دعایش برای ما، گریه اش برای غم های ما، و دلسوزیهایش چون پدری مهربان، ما را نمک گیر می کند، اما نه او بر ما منت می گذارد و نه ما به فکر تلافی هستیم.
کاش فقط در همین حد بود، کاش دل رنج دیده اش را هر لحظه نمی رنجاندیم، کاش هر لحظه ...
نمی دانم آیا تحمل این همه ظلم نه؛ ذره ای از این مظالم را داریم؟!
نمی دانم اگر از ما در مورد حق امام بپرسند چه باید پاسخ می دهیم؟!
در این دنیا هر کس فقط به فکر خودش است. اگر ذره ای از بدیهایی که تا به حال در حق اربابت کرده ای، حتی با کسانی که ادعا می کنند تو را دوست دارند انجام بدهی، مطمئن باش و شک نکن که رهایت خواهند کرد.
نگو که بدی نکرده ای. نه؛ نگو، اگر در زندگی گناهی هم نکرده باشی که غیر ممکن است، همین غفلت از مولا بزرگترین گناه است. آری، بزرگترین گناه. چرا که همین غفلت منشأ گناهان دیگر ماست.
ولی مطمئن باش با تمام این بدیها امام زمان(عج) هیچ وقت تو را فراموش نکرده و هر وقت صدایش کرده ای، حتی قبل از اینکه صدایش کنی جواب تو را داده و همیشه برای تو دعا می کند.
نمی دانم ما شیعه های بی لیاقتی که حتی ابر جلوی روی خورشید تابان امامت را نمی بینیم؛ نباید از خودمان خجالت بکشیم؟!!!
کلمات کلیدی: آل یاسین
کلمات کلیدی: حدیث روزانه