میان او و حقّ انگاشتن باطل، جدایی می اندازد [امام صادق علیه السلام ـ درباره گفته خدای « بدانید که خداوند میان انسان و دلش جدایی می اندازد» فرمود]
زورخانه - منوچهر عطاءالهی
پیوندها
هشتم محرم الحرام


 

در این روز هشتم محرم سال ?? هجری قمری آب در خیمه های سید الشهدا(ع) نایاب شد.
"خوارزمی" در مقتل الحسین و "خیابانی" در وقایع الایام نوشته‏اند که در روز هشتم محرم امام حسین علیه‏السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه‏السلام کلنگی برداشت و در پشت خیمه‏ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را کَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشک ها را پر کردند سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. هنگامی که خبر این ماجرا به عبیداللّه‏ بن زیاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه می‏کَند و آب به دست می‏آورد. به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین علیه‏السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه‏ السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می‏پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته‏ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می‏نوشند از آنها مضایقه می‏کنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می‏دانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته‏ام و نمی‏دانم باید چه کنم؛ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می‏سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می‏دانم کیفر این کار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی‏بینم که بتوانم از آن گذشت کنم.
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه‏السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند.
امام علیه‏السلام مردی از یاران خود بنام "عمرو بن قرظه?" را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند. شب هنگام امام حسین علیه‏السلام با ?? نفر و عمر بن سعد با ?? نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین علیه‏السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علی‏اکبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد.
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه‏السلام که فرمود: آیا می‏خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد. یک بار گفت: می‏ترسم خانه‏ام را خراب کنند! امام علیه‏السلام فرمود: من خانه‏ات را می‏سازم. ابن سعد گفت: می‏ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده‏ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.
حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی‏گردد، از جای برخاست در حالی که می‏فرمود: تو را چه می‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من می‏دانم که از گندم عراق نخواهی خورد!
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.
پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه‏ای به عبیداللّه‏ نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین علیه‏السلام را رها کنند؛ چرا که خودش گفته است که یا به حجاز برمی‏گردم یا به مملکت دیگری می‏روم. عبیداللّه‏ در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه‏ با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند.
در این روز، سنه 686، وفات کرد بدرالدین محمد بن محمد بن مالک اندلسى نحوى معروف به ابن ناظم شارح الفیه پدرش و صاحب شرح کافیه و غیره .
منبع:فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی


 


کلمات کلیدی: هشتم محرم الحرام


نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 87/10/16:: 10:57 صبح     |     () نظر
روز هفتم محرم الحرام
1. در روز هفتم محرم عبید اللّه‏ بن زیاد ضمن نامه‏ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد.
عمر بن سعد نیز بدون فاصله "عمرو بن حجاج" را با 500 سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین علیه‏السلام و یارانش به آب شدند.
2. در این روز مردی به نام "عبداللّه‏ بن حصین ازدی" ـ که از قبیله "بجیله" بود ـ فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند که قطره‏ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!
امام علیه‏السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.
حمید بن مسلم می‏گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبداللّه‏ بن حصین آنقدر آب می‏آشامید تا شکمش بالا می‏آمد و آن را بالا می‏آورد و باز فریاد می‏زد: العطش! باز آب می‏خورد، ولی سیراب نمی‏شد. چنین بود تا به هلاکت رسید.
3. روزی است که حق تعالى تکلم فرموده با حضرت موسى در کوه طور.
4. در این روز، عمر بن سعد، عمرو بن حجاج را با پانصد سوار بر شریعه فرات موکل کرد و امام حسین ع را از آب منع کرد، بجهت نامه اى که ابن زیاد در این باب براى او نوشته بود.
5. روز هفتم محرم - سال 132 هجرى قمرى

نبرد سپاهیان بنى عباس با سپاهیان بنى امیه در عراق .

در سال 131 هجرى که دعوت عباسیان با عنوان الرضا من آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم فراگیر شده بود، هوادارانشان در مناطق مختلف اسلامى ، بسیج شده و بر ضد امویان و عاملان آنان وارد عمل شدند. قطبه فرزند شبیب ، از جمله داعیان بنى عباس و از فرماندهان آنان بود. وى از سوى ابومسلم خراسانى ماءموریت یافت که با عاملان بنى امیه در ایران و عراق به نبرد پردازد.
قحطبه در آغاز، گرگان و سپس قومس سمنان را به تصرف خود درآورد. آن گاه به سوى رى ، قم ، اصفهان و همدان لشکر کشى کرد و براى از پاى درآوردن امویان و فتح هر یک از شهرها، گروهى از سربازان خود را به فرماندهى یک فرد زبده و کاردان اعزام مى نمود.
سربازان بنى امیه ، پس از شکست از سپاهیان قحطبه ، به سوى یزید بن عمر بن هبیره در عراق عقب نشینى مى کردند.
ابن هبیره که از عاملان بزرگ بنى امیه در عراق و ایران بود، در شهر واسطواقع در عراق ، مستقر شده و مناطق و نواحى اطراف را تحت کنترل خود داشت .
قحطبه پس از تصرف شهرهاى ایران به سوى عراق هجوم آورد و ابن هبیره براى دفع تهاجمات وى از واسط بیرون آمد. دو سپاه در مکانى به نام زاب که در بیست فرسنگى کوفه است ، با هم روبرو شدند و نبرد سختى میان آنان به وقوع پیوست و از طرفین تعداد بى شمارى جان باخته و یا زخمى گردیدند.
سرانجام سپاهیان اموى ، متحمل شکست و هزیمت شده و به ناچار به سوى واسط عقب نشینى کردند. این واقعه در هفتم محرم سال 132 هجرى به وقوع پیوست.قحطبه پس از پیروزى بر امویان ، خطبه اى براى لشکریان خود خواند و ضمن آن گفت : سوگند به خدا که ما قیام نکردیم مگر براى اقامه حق و از بین بردن دولت باطل همانا به شما خبر مى دهم که امام محمد بن على بن عبدالله بن عباس به من پیش از این خبر داده بود که من با نباتة بن حنظله کلابى و عامر بن ضباره مرى از عاملان بنى امیه نبرد مى کنم و آنان را شکست مى دهم . من این خبر را قبلا به شما داده بودم و شما خود شاهد بودید که گفتارش ‍ راست درآمد و من به آنان پیروز شدم . هم اکنون به شما خبر مى دهم که امام محمد بن على به من خبر داده است که من از فرات ، عبور نمى کنم ولى شما از آن عبور کردید و مرا در میان خود نیافتید پس همانا امیر شما فرزندم حمید بن قحطبه است و اگر براى او مشکلى پیش آید، برادرش حسن بن قحطبه ، امیر شماست .
پیش گویى قحطبه ، درست بود، زیرا هنگامى که همگى از آب فرات عبور کردند، قحطبه را درمیان خود ندیدند.
از آن پس ، کسى قحطبه را ندید. برخى گفته اند که وى در آب غرق شد. برخى گفته اند که زیر آوارى مدفون شد و برخى دیگر نوشته اند که سوارى اش وى را به نیستى داد.
به هر حال سپاهان وى به فرماندهى فرزندش حمید از آب فرات گذر کرده و چهار روز بعد، کوفه را به تصرف خویش درآوردند. چندى بعد به بصره دست رسى پیدا کرده و آن را از چنگ امویان خارج ساختند.
در مناطق عرب نشین ، فرماندهى ارشد عباسیان را ابوسلمه حفص بن سلیمان بر عهده داشت . وى براى نبرد با باقى مانده سپاهیان یزید بن عمر بن هبیره ، سپاهى به فرماندهى مشترک حسن بن قحطبه و مالک بن هیثم ، بسیج کرد و به سوى واسط اعزام نمود.
سپاهیان عباسى ، شهر را از چند سو محاصره کرده و صحنه را بر ابن هبیره تنگ نمودند و سرانجام با هجوم سراسرى به داخل شهر، آن را تصرف کرده و ابن هبیره را به قتل رساندند و سپاهیان اموى را با شکست مهم و سرنوشت ساز روبرو نمودند.
در همین ماه محرم ، ابوسلمه بزرگان بنى عباس از جمله ابوالعباس سفاح و برادران و اهل بیت او را وارد کوفه کرد و براى آنان خانه هایى فراهم نمود.
آنان به مدت دو ماه به طور ناشناس در کوفه سکونت گزیدند و پس از آن ، حضورشان آشکار گردید و با ابوالعباس سفاح به عنوان نخستین خلیفه عباسى بیعت شد.
در این باره ، روایت شیرینى از امام ششم شیعیان حضرت جعفر بن محمد الصادق علیه السلام نقل شده است که به روشنى این واقعه مهم را پیش ‍ بینى و پیش گویى کرده بود.
از ابن صدقه روایت شده است : شخصى از خاندان بنى امیه که زندیق کافر متظاهر به اسلام بود، نزد امام جعفر صادق علیه السلام رسید و از آن حضرت پرسید که کلام خداوند - عز و جل - در آغاز سوره اعراف که مى فرماید: المص به چه معناست و از آن چه چیزى را اراده کرده است ؟
حلال و حرام آن چیست و مردم از این کلمه چه بهره اى مى برند؟ امام صادق علیه السلام کهاز پرسش اعتراض آمیز و کفرگویى وى ناراحت شده بود، فرمود: ساکت باش ! بدا بهحالت ، الف در این کلمه ، اشاره به یک است ، و لام اشاره به سى ، میم اشاره به چهل و صاد اشاره به شصت است 131 1+30+40+60،حال تو بگو تا کنون چند سال دنیا به کامتان بوده است ؟ یعنى شما خاندان بنى امیه چند سال حکومت کردید؟ مرد اموى ، گفت : 131سال .
آن گاه امام علیه السلام فرمود: همین که این سال به پایان رسد، حکومت خاندان شما نیز به پایان خواهد رسید.
ابن صدقه گفت : ما خود شاهد بودیم که در روز عاشورا دهم ماه محرم سال 132، سیاه جامگان هواداران بنى عباس وارد کوفه شده و حکومت بنى امیه را سرنگون کردند.
بدین گونه ، پیش گویى صادق آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم به تحقق رسید و خاندان بنى امیه و حکومت ظلم آمیز آنان ریشه کن گردید.
منبع : فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی ، روزشمار تاریخ اسلام سید تقى واردى
سایت : راسخون


 



نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 87/10/15:: 6:2 عصر     |     () نظر

تصاویر ویژه محرم    

قاتلان امام حسین علیه السلام
اهل فساد و فحشا بودند

"ایمان" و "عمل صالح" دو واژه ارزشمند قـرآنى‌اند که تقریباً در شصت و دو آیه در کنار یکدیگر آمده‌اند. قرآن مـجید، همه انسان‌ها را در خسران و زیان مى‌داند جز کسانى که ایمان آورنـد و کـارهـاى شایسته انجام دهند و یکدیگر را به حق و صبر سفارش کنند. (1) جـامـعـه اسـلامـى تـا آنگـاه کـه از ارزش‌هـاى الهـى پـاسـدارى کـنـد و بـر عـبـادت و عـمل صالح و اخلاق نیکو و معنویات ارج نهد، در صراط مستقیم حرکت مى‌کند و مورد عنایت و انعام الهـى اسـت، و در غیر این صورت، یا در گروه (مغضوبین) و یا (ضالّین) در خواهد آمد که هر دو گـروه از صـراط مستقیم الهى بیرونند. حادثه عاشورا نشان داد که ارزش‌هاى اخلاقى جامعه به گونه‌اى چشمگیر کاهش یافته است و عموم مردم به پیروى از حاکمان فاسد به ضد ارزش‌ها روى آورده‌اند. قرآن مجید از این حقیقت تلخ چنین یاد مى‌کند:
«فـَخـَلَفَ مـِنْ بـَعـْدِهـِمْ خـَلْفٌ اَضـاعـُوا الصَّلوةَ وَ اتَّبـَعـُوا الشَّهـَواتِ فـَسـَوْفَ یـَلْقـَوْنـَ غَیّاً»(2) ؛ آنگـاه، پس از آنان جانشینانى بر جاى ماندند که نماز را تباه ساختند و از هوس‌ها پیروى کردند، و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید.
در آیـه پـیـش از این، سـخـن از پیامبران پاک و ذریه صالح آنان و نعمت یافتگان الهى رفته است که همواره با عبادت و ذکر و سجده و گریه، در حال عبادت و نیایش با خداى بزرگند و این، طریق انـسـانـیـت و بـهـتـریـن گـونـه عـمـل صالح است و در این آیه، خداوند خبر مى‌دهد که برخى از جانشینان آن عابدان صالح، کسانى بودند که رسم جانشینى را به جاى نیاوردند و ارزش‌هاى الهـى را فـرامـوش کـردنـد. مـصـداق کـامـل ایـن ارزش‌هـا نـمـاز اسـت کـه پـایـه عـبـودیـت حق است.(3)
از ابوسعید خدرى نقل است که پیامبر اکرم پس از تلاوت این آیه فرمود:
شصت سال دیگر، کسانى خواهند آمد که نماز را چنین تباه مى‌کنند و در پى شهوات مى‌روند... و اینان، قرآن را تلاوت مى‌کنند، ولى قرآن از حنجره آنان فروتر نمى‌رود.(4)
پس از آن کـه مـعـاویه بر اوضاع چیره شد، به سوى کوفه رفت و در نخیله، نماز جمعه اقامه کرد و در خـطـبه‌ها گفت: «به خدا سوگند، من با شما نجنگیدم تا نماز بخوانید و روزه بگیرید و حج بـه جـاى آوریـد و زکـات بـدهـیـد! من تنها از آن رو با شما جنگیدم که بر شما حکومت کنم و بر خلاف میل شما به خواسته‌ام رسیدم.»(5)
در اوایل نیمه قرن دوم، بنیان‌هاى اخلاقى جامعه به کلى ویران شده بود و مسلمانان از درون و بـرون در شـعـله‌هـاى خـانـمـانـسـوز فـسـادهـاى اخـلاقـى مـى‌سـوخـتـنـد و رذایـل اخـلاقـى بـسـان سرطان، سراسر زندگى فردى و اجتماعى آنان را تسخیر کرده بود و راهـى را پیمودند که با اهداف و آرمان‌هاى والاى شریعت مقدّس اسلام در تضاد بود. علّت اصلى ایـن تـبـاهـى و واپـس گـرایـى حـکـومـت امـوى بود؛ چنان که امیرمؤمنان(علیه السلام) مى‌فرماید: «اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بَِّاب ائِهِمْ»(6) ؛ مردم، بیش از آنچه به پدرانشان شبیه باشند، به رهبرانشان شبیه‌اند.
مردم همان راهى را مى‌رفتند که حکومت فاسد برایشان ترسیم کرده بود و نمودار رفتارى آنان یـزیـد بـود؛ کسى که امام حسین(علیه السلام) او را فاسق، شرابخوار، آدمکش، و متظاهر به فسق مى‌خواند. (7)
رهـبـر ژرف انـدیش انقلاب اسلامى، حضرت آیت الله خامنه‌اى درباره چنین حکومت‌هایى، که بر مـعیارهاى ضد اخلاقى و شیطانى بنا شده‌اند، مى‌فرماید: هر کس که دنیا طلب‌تر، شهوتران‌تـر و بـراى بـه دسـت آوردن مـنافع شخصى، زرنگ‌تر و با صدق و راستى بیگانه‌تر است، سر کار مى‌آید. آن وقت، نتیجه این مى‌شود که امثال عمر بن سعد و شمر و عبیدالله بن زیاد مى‌شـوند رؤسا و مثل حسین بن على (علیهماالسلام) به مذبح مى‌رود و در کربلا به شهادت مى‌رسد این یک حساب دو دو تا چهار تاست! کسانى که دلسوزند نباید بگذارند معیارهاى الهى در جـامـعـه عوض بشود. اگر معیار تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است که باید خون یک انسان با تقوایى مثل حسین بن على (علیهماالسلام) ریخته بشود. اگر زرنگى و دست و پا دارى در کار دنیا و پشت هم انـدازى و دروغـگـویـى و بـى اعـتنایى به ارزش‌هاى اسلامى ملاک قرار گرفت، معلوم است که کـسـى مـثـل یـزیـد بـایـد در راس کـار قـرار بـگـیـرد و کـسـى مثل عبیدالله باید شخص اول کشور عراق بشود.(8)
بى بند و بارى اخلاقى در حکومت‌هاى ستمگر ابعادى پر دامنه دارد و بى شمار است. آنچه در زیر مى‌آید، تنها گوشه‌اى از مفاسد آن روزگار است که باید از آن عبرت گرفت.


* فساد و فحشا
تـربـیـت درسـت دیـنـى و روابـط مـشـروع خانوادگى، سهمى بسیار ارزنده در سلامت اجتماع، آزادگى مردم و روند الهى نظام حکومتى دارد. انحرافات اخلاقى، با ناموس طبیعت و شریعت ناسازگارند و بنیادهاى اخلاقى و انسانى را ویران مى‌کنند و همیشه ابزارى در دست حکومت‌هاى استبدادى بوده‌اند و دستگاه اموى به سختى بدان‌ها آلوده بوده است.
بنابر گواهى تاریخ، خانه ابوسفیان، مرکز فساد و فحشا بوده و هند، همسر ابوسفیان و مادر معاویه، از زنان بدنام آن زمان بوده است و معاویه جز ابوسفیان، به چهار نفر دیگر نیز منسوب بوده که با هند، زنا کرده بودند.(9)
زیاد بن ابیه، که از استانداران خونخوار معاویه بوده، پدرى مشخص نداشته است. معاویه او را بـه پـدر خـویـش ابـوسـفـیان، منسوب کرد و بر خلاف حدیث رسول اکرم او را برادر خود خواند. این کار معاویه از آن رو بود که شخص باده فروش و فـاسـدى بـه نـام ابومریم سلولى گواهى داد که ابوسفیان با سمیّه، مادر زیاد، زنا کرده و زیاد ثمره آن عمل نامشروع است. این گواهى در مسجد و با حضور مردم انجام گرفت و معاویه با استناد به سخنان ننگین ابومریم، زیاد را پسر ابوسفیان خواند. (10)
فـرزند زیاد، عبیدالله، نیز نتیجه زنا بوده است؛ چنان که امام حسین (علیه السلام) آن دو را (ناپاک پسر ناپاک) مى‌خوانده است. رسوایى‌هاى عشقى یزید نیز روى تاریخ را سیاه کرده و لکه ننگى دیگر بر پیشانى حزب اموى نهاده است. ابن قتیبه دینورى در این باره مى‌نویسد:
یزید عاشق زنى شوهردار شد بـه نام ارینب دختـر اسحاق، که زنى با کمال، شریف و ثروتمند و همسر عبدالله بن سلام بود. چون معاویه از عشق یزید به او آگاه شد، با مکر و حیله و صحنه سازى، عبدالله بن سلام را فریفت تا همسر خود، ارینب را طلاق دهد. او تا تمام شدن عدّه طلاق، عبدالله را در شام نگاه داشت و به او وعده ازدواج با دختر خود را داد. پـس از تـمـام شـدن عـدّه ارینب، فردى به نام ابودردا، مامور شد که به مدینه رَوَد و ارینب را بـراى یـزیـد خواستگارى کند. او وارد مدینه شد و در این زمان، داستان عشق یزید و طلاق ارینب بر سر زبان‌ها بود. ابودردا به محض ‍ورود به مدینه، خدمت امام حسین(علیه السلام) رسید و چون امام از ماجرا آگاه شد، چاره‌اى اندیشید و این دزدى ناموسى انجام نگرفت.(11)
نـقل است در روز عاشورا ده نفر داوطلب شدند و بر بدن پاک امام حسین (علیه السلام) با اسب تاختند. سپس نـزد ابـن زیـاد آمـدنـد و جـایـزه‌اى نـاچـیـز گـرفـتند. ابوعمر زاهد مى‌گوید، نسب آن ده نفر را بررسى کردیم، همه فرزند نامشروع بودند. (12)


------------ --------- -----
پی‌نوشت‌ها:
1- سوره عصر (13)، آیات 2-3.
2- مریم (19)، آیه 59.
3- المیزان، ج 14، ص 78.
4- المیزان، ج 14، ص80 .
5- شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 46.
6- بحارالانوار، ج 78، ص 46.
7- همان، ج 44، ص 325.
8- انقلاب و عبرت‌ها، ص12 ـ 13.
9- شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 336.
10- همان، ج 16، ص 187.
11- الامامة و السیاسة، جزء 1، ص 166 ـ 173 (تلخیص)
12- لهوف، سید بن طاووس، ص 182 ـ 183.

برگرفته از کتاب عبرت‌های عاشورا، علی اصغر الهامی‌نیا .

 




مداحی و سخنرانی
شب ششم محرم87
 

حجت الاسلام دکتر آقا تهرانی

سخنرانی

دانلود

حجت الاسلام مؤمنی

قسمت اول

دانلود

حجت الاسلام مؤمنی

قسمت دوم

دانلود

حاج محمود کریمی

قسمت اول

دانلود

حاج محمود کریمی

قسمت دوم

دانلود

حاج محمود کریمی

قسمت سوم

دانلود

حاج محمود کریمی

قسمت چهارم

دانلود

حاج محمود کریمی

قسمت پنجم

دانلود

حاج محمد رضا طاهری

قسمت اول

دانلود

حاج محمد رضا طاهری

قسمت دوم

دانلود

حاج محمد رضا طاهری

قسمت سوم

دانلود

حاج محمد رضا طاهری

قسمت چهارم

دانلود

حاج محمد رضا طاهری

قسمت پنجم

دانلود


لینکستان محرم:



کلمات کلیدی: 3 روز تا «روز واقعه»


نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 87/10/15:: 6:1 عصر     |     () نظر

گرگان - مدیرکل تربیت بدنی گلستان گفت: جامعه ورزش استان، همگام و همسو با سایر مردم کشور، مراسم گلریزان در دفاع از مردم غزه را برگزار کرد.

"قربانعلی پاشا" امروز در گفت و گو با خبرنگار ایرنا هممچنین افزود:
جامعه ورزش استان ضمن اعلام حمایت از مردم مظلوم و بی‌دفاع فلسطین و غزه، حملات دردمنشانه و بی‌رحمانه رژیم غاصب اسرائیل را محکوم می‌نماید.

به گفته وی، با توجه به شدت این حملات و کمبود امکانات اولیه از قبیل غذا، دارو و ملزومات شخصی، جامعه ورزش استان گلستان تصمیم به برگزاری این اقدام خداپسندانه و عام‌المنفعه نمود.

وی تصریح کرد: این مراسم بزرگ و باشکوه با حضور معاونین استاندار، فرماندار، مدیران استانی و شهرستانی، روسای هیئتهای ورزشی استان و شهرستان و جامعه ورزش شب گذشته در محل زورخانه پوریای ولی شهرستان گرگان به میزبانی هیئت ورزشهای زورخانه‌ای، پهلوانی و باستانی استان برگزار شد.

وی ادامه داد: در این مراسم پس از سخنان فرماندار گرگان و محکوم کردن حملات رژیم صهیونیستی و تجدید بیعت مجدد با آرمانهای امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، باستانی‌کاران همراه با ضرب‌نوازی مرشدان زورخانه و بیان اشعاری در وصف امام حسین (ع) به اجرای حرکات نمایشی پرداختند.

پاشا افزود: در ادامه این مراسم، گلریزان جامعه ورزش استان برگزار شد و هر یک از حاضرین به عنوان شریک غمهای مردم غزه در حد توان مالی، اداره و هیئتهای ورزشی به این مردم بی‌دفاع و مظلوم کمک کردند.

مدیر کل تربیت بدنی گلستان از صحنه‌های بسیار جذاب و زیبا در این مراسم را حضور نوجوانانی اعلام کرد که کمتر از ? ???سال سن داشتند و پولهای توجیبی و پس‌انداز خود را به مردم غزه با حداقل مبلغ ? ???هزار ریال اهداء کردند.

به گفته پاشا، در مجموع این مراسم بالغ بر ? ????میلیون ریال جهت کمک به مردم غزه توسط جامعه ورزش استان جمع‌آوری شد.



نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 87/10/15:: 5:57 عصر     |     () نظر

گرگان - مدیرکل تربیت بدنی گلستان گفت: جامعه ورزش استان، همگام و همسو با سایر مردم کشور، مراسم گلریزان در دفاع از مردم غزه را برگزار کرد.

"قربانعلی پاشا" امروز در گفت و گو با خبرنگار ایرنا هممچنین افزود:
جامعه ورزش استان ضمن اعلام حمایت از مردم مظلوم و بی‌دفاع فلسطین و غزه، حملات دردمنشانه و بی‌رحمانه رژیم غاصب اسرائیل را محکوم می‌نماید.

به گفته وی، با توجه به شدت این حملات و کمبود امکانات اولیه از قبیل غذا، دارو و ملزومات شخصی، جامعه ورزش استان گلستان تصمیم به برگزاری این اقدام خداپسندانه و عام‌المنفعه نمود.

وی تصریح کرد: این مراسم بزرگ و باشکوه با حضور معاونین استاندار، فرماندار، مدیران استانی و شهرستانی، روسای هیئتهای ورزشی استان و شهرستان و جامعه ورزش شب گذشته در محل زورخانه پوریای ولی شهرستان گرگان به میزبانی هیئت ورزشهای زورخانه‌ای، پهلوانی و باستانی استان برگزار شد.

وی ادامه داد: در این مراسم پس از سخنان فرماندار گرگان و محکوم کردن حملات رژیم صهیونیستی و تجدید بیعت مجدد با آرمانهای امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، باستانی‌کاران همراه با ضرب‌نوازی مرشدان زورخانه و بیان اشعاری در وصف امام حسین (ع) به اجرای حرکات نمایشی پرداختند.

پاشا افزود: در ادامه این مراسم، گلریزان جامعه ورزش استان برگزار شد و هر یک از حاضرین به عنوان شریک غمهای مردم غزه در حد توان مالی، اداره و هیئتهای ورزشی به این مردم بی‌دفاع و مظلوم کمک کردند.

مدیر کل تربیت بدنی گلستان از صحنه‌های بسیار جذاب و زیبا در این مراسم را حضور نوجوانانی اعلام کرد که کمتر از ? ???سال سن داشتند و پولهای توجیبی و پس‌انداز خود را به مردم غزه با حداقل مبلغ ? ???هزار ریال اهداء کردند.

به گفته پاشا، در مجموع این مراسم بالغ بر ? ????میلیون ریال جهت کمک به مردم غزه توسط جامعه ورزش استان جمع‌آوری شد.



نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 87/10/15:: 5:57 عصر     |     () نظر
روز پنجم محرم الحرام

الف) در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد، شخصی بنام "شبث بن ربعی" را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد.
ب) عبیداللّه‏ بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیه‏السلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیه‏السلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.
ج) در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن کسی به سپاه امام حسین علیه‏السلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی سلامه" خود را به امام علیه‏السلام رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.

د ) روز پنجم محرم - سال ششم هجرى قمرى

وقوع سریه عبدالله بن انیس .
بنا به روایت واقدى در کتاب گرانسنگ المغازى ، سریه عبدالله بن انیس ‍ در روز دوشنبه ، پنجم ماه محرم ، مطابق با پنجاه و چهارمین ماه هجرت نبوى آغاز گردید و به مدت دوازده روز ادامه یافت و هفت روز باقى مانده از محرم پایان یافت .
به نظر مى آید تاریخى را که واقدى براى این نبرد بیان کرده است ، مقرون به صحت نباشد. چون ماه محرم آن سال نمى توانست پنجاه و چهارمین ماه هجرى باشد، بلکه مى بایست پنجاه و هشتمین و یا چهل و ششمین ماه هجرت باشد. وانگهى پنج روز و دوازده روز، جمعا مى شود هفده روز.
بنابراین ، گفتار وى که این سریه ، هفت روز به آخر محرم پایان یافته ، نیز صحیح نیست . ممکن است منظورش این بود که این سریه در هفدهم ماه محرم پایان یافته است . بدین جهت ممکن است در کتابت اشتباهى رخ داده باشد. به هر حال ، این نبرد از آن جا آغاز گردید که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم با خبر شد که سفیان بن خالد لحیانى در عرنه منطقه اى نزدیک عرفات اردو زده و مردم قبیله خویش و دیگر دشمنان اسلام را گرد آورد و آماده نبرد با مسلمانان است .
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ، عبد الله بن انیس را به حضور طلبید و وى را ماءمور خاموش کردن این فتنه نمود. عبدالله بن انیس به تنهایى از مدینه خارج شد و بدون این که یار و یاورى با خود داشته باشد، عازم عرفه گردید. پس از چند روز راه پیمایى به اردوگاه سفیان بن خالد رسید.
عبد الله بن انیس ، پیش از این ماجرا، هیچ گاه سفیان بن خالد را ندیده بود. به همین جهت پیش از حرکت از مدینه ، نشانه هاى وى را از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم درخواست کرد. آن حضرت به عبدالله فرمود: نشانى وى ، این است که هر گاه او را از بینى از او ترسى در تو پیدا مى شود و به یاد شیطان خواهى افتاد و دلت مى خواهد که از او کناره گیرى نمایى .
عبدالله بن انیس گفت : آن نشانى اى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به من فرموده بود، به محض دیدن سفیان بن خالد در من آشکار گردید. با این که من از هیچ چیز نمى ترسیدم ، با دیدن این مرد، لرزه بر اندامم افتاد ولى خود را کنترل کرده و به وى نزدیک شدم و گفتم که من از قبیله خزاعه ام و براى جنگیدن با محمد بن عبدالله ، به تو پیوسته ام و خواهم در سپاه تو حضور یابم . بدین ترتیب ، عبدالله بن انیس با گفتارى شیرین و خواندن اشعارى دل نواز، سفیان را مجذوب خود ساخت و در اندک مدتى به وى نزدیک گردید.
سفیان که رهبرى شورشیان و کینه توزان ضد اسلام را بر عهده داشت ، پس ‍ از فراغت از امور جارى سپاه به خیمه خویش بر گشت . وى به عبدالله اطمینان کامل پیدا کرده بود. به همین جهت وى را در سراى خویش جاى داد و از او به گرمى استقبال و پذیرایى نمود.
اما همین که نیمه شب فرا رسید و همه در خیمه هاى خویش آرام گرفته و به خواب فرو رفته بودند، عبدالله از بستر خویش برخاست و به بستر خالد نزدیک گردید و وى را با زیرکى خویش غافلگیر کرد و سرش را از بدن جدا ساخت و از آن اردوگاه گریخت و به غارى در بلندى هاى اطراف پناهنده شد.
سپاهیان ، پس از اطلاع از قتل سرکرده خویش به تکاپو افتاده و از هر سو به دنبال عبدالله راه افتادند ولى هرگز به او دست نیافتند. پس از هلاکت سفیان ، شورشیان نیز پراکنده شدند و عبدالله بن انیس با سرافرازى به مدینه برگشت نمود و سر بریده سفیان بن خالد را به همراه خود به مدینه آورد و در محضر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به زمین گذاشت .
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به پاس تلاش ها و خدمات عبدالله بن انیس ، عصاى خویش را به وى بخشید و به او فرمود: با این عصا در بهشت خواهى خرامید، هر چند عصاداران در بهشت بسیار اندکند.
بدین ترتیب ، فتنه اى که مى رفت به فساد و خون ریزى بى گناهان منجر گردد، به دست یک سرباز تواناى اسلام ، در نطفه خاموش و نابودى گردید.
ه) حضرت موسى (ع ) با بنى اسرائیل از دریا عبور کردند و فرعون و جنودش غرق شدند.

منابع :

فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی ، روزشمار تاریخ اسلام سید تقى واردى ، مقتل الحسین(مقرّم)، ص199

منبع: راسخون


نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 87/10/14:: 12:9 عصر     |     () نظر
روز چهارم محرم الحرام


بی‌نتیجه بودن مذاکره حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) با عمر بن سعد برای وادار کردن لشکر وی به ترک جنگ و دعوت او و لشکرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.
اول خلافت عثمان است . بدانکه گاهى که عمر بن الخطاب در جناح سفر آخرت بود، امر خلافت را در میان شش نفر به شورى افکند و مدت آنرا سه روز قرار داد چنانکه روز بیست و ششم ذیحجه معلوم شد. پس از آنکه عمر در سلخ ماه ذى الحجة درگذشت تا سه روز کار خلافت بجهت شورى تأخیر افتاد و عاقبت بر عثمان قرار گرفت . پس روز چهارم عثمان لباس خلافت برتن پوشید و مورخین ثبت کرده اند که بعد از استقرار امر خلافت بر عثمان بسراى خویش آمد. جماعت بنى امیه ، صغیر و کبیر به شادمانى گرد او فراهم شدند و در خانه را از بیگانگان مسدود داشتند. در این وقت ابوسفیان بانگ برداشت که آیا غیر از بنى امیه کس دیگر در این سراى مى باشد؟ گفتند: نه . گفت : اى جماعت بنى امیه از در نشاط و بازى ، این منصب خلافت را مانند گوى در میان خود، دست بدست دهید. قسم بآنکه ابوسفیان را سوگند بارور است که نه عذابى است و نه حسابى و نه بهشتى است و نه جهنمى و نه حشرى است و نه قیامتى .
عثمان چون این کلمات را شنید، بیمناک شد که اگر این کلمات گوشزد مسلمانان شود، فتنه اى بزرگ پدید آید. فرمان داد تا او را از مجلس بیرون کردند. گویند اول مسامحتى بود از عثمان در اجراى حکم خداوند. چه حکم مرتد قتل است نه اخراج از مجلس .
بالجمله ، پس از آن عبدالرحمن بن عوف بر عثمان وارد شد و عثمان را امر کرد بمسجد رود و بر منبر صعود کند. عثمان بمسجد رفت و بر منبر صعود کرد و خواست تا خطبه اى ایراد کند، راه سخن بر او مسدود شد و نتوانست چیزى بگوید. لاجرم گفت : اى مردم همانا ابوبکر و عمر ساخته این مقام مى شدند و از آن پیش که بالاى منبر شوند خطبه اى پرداخته و از بر مى کردند و بر بالاى منبر قرائت مى کردند و من تدارک این کار نکردم و عاجز ماندم و شما آن را خرده نگیرید چه احتیاج شما بامام عادل 51 افزون است از امام خطیب و زود باشد که خطبه ها برحسب مراد اصغا نمائید. این کلمات بگفت و از منبر فرود آمد و بسراى خویش رفت .
در روایت روضه الاحباب است که عثمان در اول جمعه از خلافت خویش بر منبر رفت . راه سخن بر او بسته شد و نتوانست اداء خطبه کند، لاجرم ترک خطبه کرد و این کلمات بگفت و از منبر فرود آمد:
بسم الله الرحمن الرحیم ایها الناس سیجعل الله بعد عسر یسرا و بعدعى نطقا و انکم الى امام فعال احوج منکم الى امام قوال اقول قولى و استغفر الله لى ولکم .
روز چهارم محرم، عبیداللّه‏ بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه‏السلام تشویق و ترغیب نمود.
به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه که عبارت بودند از:
1. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛
2. یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر؛
3. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛
4. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛
به سپاه عمر بن سعد پیوستند. بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است.

منابع :

فیض الاعلام شیخ عباس قمی، بحارالانوار، ج44، ص386

منبع: سایت راسخون

کلمات کلیدی: روزچهارم محرم


نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 87/10/14:: 12:6 عصر     |     () نظر

به گفته آقای منوچهر عطاء الهی دبیر ستاد گلریزان غزه  ، در این مراسم که به همت فدراسیون ورزش های باستانی و با مشارکت سازمان  بسیج ورزش کشور و رسانه ملی برگزار شد ، چهره های شاخص ورزشی ازجمله سردار عراقی فرمانده سپاه تهران ، سردار آقامیر رئیس سازمان بسیج ورزش کشور ، آقای تاج نایب رئیس فدراسیون فوتبال ، پهلوان عباس جدیدی ، غلامرضا محمذی ، سرمربی تیم کشتی و آقایان محسن کاوه و ابراهیم مهربان مربیان تیم کشتی و اکبر مشهدی آقائی در زورخانه شهید فهمیده حضور داتشند که درپایان این مراسم مبالغ زیادی جهت کمک به مردم غزه جمع آوری شد.

منوچهر عطاء الهی افزود: و در رشته های مختلف و مسئولان چند فدراسیون همراه با علاقه مندان به ورزش وجوهی را به نفع مردم بی دفاع غزه پرداخت کردند.

 مراسم سنتی گلریزان از دیرباز در فرهنگ کهن ایرانی وجود داشته و هدف از آن کمک به قشرهای آسیب دیده است.

وی از برگزاری این مراسم در استانهای سراسر کشور خبرداد و گفت: با هماهنگی های انجام شده در زورخانه های سراسر کشور نیز به طور هماهنگ این مراسم با حضور خیرین و مردم وظیفه شناس و نوع دوست ایران اسلامی برگزار شد

 آقای منوچهر عطاء الهی در مورد آئین گلریزان می گوید:

آیین سنتی " گلریزان " در اصل براساس یک سنت دیرینه رسم پهلوانی‌در ایران آغاز شد و سرآغازی برای فتوت مردان نیک ضمیر بوده است.

عنصر العمالی در کتاب خویش ویژگی‌های جوانمردی را اول " خرد " ، دوم " راستی " و سوم " مردمی " بر می‌شمارد و آنها را از نشانه‌های رادمنشی و جوانمردی و عیاری می‌داند و همچنین در کتاب " مینوی خرد " برای جوانمردی سه اصل خرد، درستی و رادی به عنوان ویژگی بارز یاد شده است.

"عبدالرزاق کاشانی" در کتاب فتوت نامه نیز جوانمرد را انسانی آزاده و نیک سرشت می‌داندمعتقد بود، برای رسیدن به کسوت جوانمرد بایدراه‌های دشواری را طی کرد تا بر دیو نفس فائق و پیروز شد.

برای رسیدن به کسوت جوانمردی در نزد ایرانیان سه اصل مهم " شریعت "، " طریقت " و " حقیقت " طی می‌شود تا جوانمردی و بخشندگی پا بگیرد.

دراصل پهلوانی،رادی وبخشندگی همان گلریزان است، که خاستگاه این بخشندگی طبیعت و بهار بوده، چرا که بهار و طبیعت هرچه دارد به امر خداوندگار به زمین می‌بخشد تا حیاتی دوباره یابد و فردوسی رادی و درستی را شکل‌شناسی پهلوانان اساطیری خود می‌داند که

 " همه مردمی باید آیین تو                                                         همه رادی و راستی دین تو

ایرانیان از دیر باز براساس تکریم و نوع دوستی خود همواره بر آیین گلریزان همت گماشته‌اند و این آیین را شکرانه نعمت خدادادی خویش می‌دانند که مانند ابر بهاری طراوات زیستن دوباره بر مستمند و نیازمند روا می‌دارند آن گونه که " وقت گلشن، خوش که گلریزان ابر رحمت است ".

این سنت ایرانیان در رادی و رادمنشی و پهلوانی همواره یک افتخار بوده و بسیاری از شرق‌شناسان از این امر به نیکی یاد می‌کنند به گونه‌ای که پرفسور " مانوئل کوربن " محقق دیرینه شناس و مردم شناس برجسته غربی آن را نمادی از زیباترین حرکتهای بشری در طول تاریخ می‌داند که فقط مختص ایرانیان بود.

وی، در کتاب خود به صراحت یاد می‌کنند که در ایران مردانی قابل احترام برای برداشتن موانع‌ازپیش پای دیگران هرچه در توان خود داشته را به دیگران بدون هیچ منتی می‌بخشیدند.

آیین گلریزان تاریخ بزرگ ایرانیان است و برخی از مورخان ثبت این سنت را از زمان حمله مغول عنوان کرده‌اند، که در " باشتین " خراسان عیارانی برای کمک به نیازمندان، در سردابه‌ای شالی قرمز پهن کردند و آنان که زور بازو و توان مالی داشته، قدم پیش نهاده و هرچه داشتند برای کمک رو می‌کردند.

ذکر پهلوانان در آیین گلریزان گرفتن دست مستمندان و اقتدا به حضرت علی- بن ابی طالب(ع) نخستین امام شیعیان همواره بوده و صاحب زنگ نیز در این آیین ، پهلوانان و جوانمردان را به گلریزان فرا می‌خوانده است.

مهمترین آثار تاریخی به جایی مانده از آیین معنوی و سنتی گلریزان در ایران بنای تاریخی " سی و سه پل " است، که در آن هنگام شاه عباس برای ساخت این بنا، از مردم استمداد کرد و آیین گلریزان برپا شد.

مردم نیز به پهلوانان مهرگستر القاب " راد آیین "،" زاد مهر" ،" گلریز" و " رادی " نسبت می‌دادند و بین پهلوانان و عیاران نیز برگزاری آیین گلریزان و کمک به مستمندان نشانه‌ای از پیش کسوتی و مرشدی و صاحب زنگی بوده است.

هنگامی که جوانمردان و رادان وارد گود می‌شدند، مرشد و صاحب زنگ با نواختن صدای زنگ از آنان " رخصت " می‌طلبید و پهلوانان خطاب به پیر میدان دار گود از او می‌خواستند تا برای کسی که ناتوان است، گلریزی کند و فریاد "اگر ناتوانی بگو یا علی (ع)، اگر خسته جانی بگو یا علی (ع)" بلندمی شد.

در پس زمان اما گلریزان از گود زورخانه‌ها به خانه‌ها کشیده شد به گونه‌ای که زنان نیز در این سنت حسنه حضور یافته و حتی برای انداختن سفره نذر ابوالفضل(ع) که با نذری‌ها زنان گسترده می‌شد، نوعی گلریزان کوچکی را برپا می‌داشتند.

و اکنون با گذر زمان آیین سنتی گلریزان و رادی در ایران جلوه‌ای با شکوه‌تربه‌خویش گرفته ومردان و زنان توانمند و جوانمرد برای آزادی زندانیان غیر عمد در بند ، گلریزی می‌کنند.


 وی بیان داشت: گلریزان به معنای رایج اجتماعی آن زاییده فرهنگ فتوت و پهلوانی مبتنی بر الگوهایی همچون "پوریای ولی" است که با تعمیم ریختن گل بر سر پهلوانان به گرد آوری کمک برای افراد گرفتار و دربند گسترش معنا یافته است.
گلریزان به واقع ریختن و ایجاد گل زندگی و امید در چله سرما رنج و سختی و گرفتاری است که با ریختن گلی از شاخسار زندگی خود باغ بقا و بهار وصل را به خانواده های در رنج هدیه می کنند.
این مفهوم که تجلی اجرایی دستور دینی "انفاق" است سازوکار حمایتی متناسب با فضای اجتماعی و فرهنگی زندگی گذشته ایرانیان و نهادهای اجتماعی موجود آن دوره بوده است.
زورخانه در فرهنگ ایرانی اسلامی نه فقط محل پرورش جسم که فضایی برای تهذیب نفس و همچنین امکان و مجالی برای مراودات اجتماعی و شکل گیری رفتارهای گروهی همچون گلریزان بوده است.
گلریزان اما رواج گذشته را ندارد و تحت تاثیر شرایط گذار اجتماعی ، افزایش جمعیت و شهرنشیی و کاهش ارتباطات مبتنی بر محله ها باعث افت و به محاق افتادن گلریزان شده است.

از آثار مهم برپایی جشن گلریزان تولید همزیست گرایی و همدلی در جامعه است که چنانچه فردی از افراد جامعه بنا به دلایل کاملا غیر عمد و سهوی دچار گرفتاری شد جامعه برای نجات او همراه و همدل باشد.

وی گفت: از منظر روانشناسی اجتماعی یکی از مهمترین نیازهای اجتماع احساس خوب داشتن نسبت به یکدیگراست و در یک معنای وسیع تر نوع دوستی و انسان دوستی نیاز اساسی جامعه است.
 گلریزان سنت حسنه ای است که سمبل و نماد نوع دوستی انسان ها است و تقویت آن می تواند در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی اثر گذارد.
وی ادامه داد: تاثیراقتصادی گلریزان یکی از مهمترین دستاوردهای این حرکت انسانی است که کمک های مردم فعالیتی به کار گرفته می شود که هم دستاورد معنوی دارد و هم مشکلی را ازکسی برطرف می سازد.



نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 87/10/14:: 12:3 عصر     |     () نظر

تصاویر ویژه محرم   

اهل بیت پیامبر و عزاداری سیدالشهداء


* ما عزادار حسینیم
امام صادق علیه السلام در حدیثی فرمود: ی زرارة، آسمان چهل صبح بر حسین خون گریست، زمین چهل بامداد با سیاهی بر حسین گریست، خورشید چهل بامداد با کسوف و قرمزی گریست، کوهها پاره پاره شد، دریاها منفجر شد و ملائکه چهل صبح بر حسین گریستند.
هیچ زنی از ما (اهل البیت) خضاب نکرد، آرایش نکرد و زینت ننمود مگر وقتی که سر عبیدالله ابن زیاد را آوردند (در زمان امام سجاد، عبیدالله توسط سپاه مختار کشته شد، و سر او را نزد حضرت سجاد فرستادند)
هیچ زنی از ما (اهل البیت) خضاب نکرد، آرایش نکرد و زینت ننمود مگر وقتی که سر عبیدالله ابن زیاد را آوردند (در زمان امام سجاد، عبیدالله توسط سپاه مختار کشته شد و سر او را نزد حضرت سجاد فرستادند)
و ما زلنا فی دمعة بعده، ما همواره بعد از حسین گریان اوئیم، جد من (امام سجاد) هر گاه حسین را یاد میکرد چنان میگریست که محاسن حضرت از اشک پر میشد، هر که میدید نیز دلش میسوخت و گریان میشد.

* امام صادق علیه السلام جلسه روضه خانگی بر پا میکند
ابوهارون گوید: نزد امام صادق علیه السلام رفتم حضرت فرمود: ی ابا هارون، برایم (از مصیبت) حسین بخوان، من شروع کردم شعری خواندن حضرت فرمودند: همچنانکه خودتان میخوانید، همچنانکه در سر قبر او میخوانید، (معلوم میشود که در زمان امام صادق علیه السلام مجالس روضه آنهم با شور و حال رائج بوده است) یعنی با سوز و حال بخوان، من هم شروع کردم بخواندن
یک شعر خواندم، حضرت گریان شد، من ادامه ندادم، حضرت فرمود: بگذر، سپس فرمود: برایم بیشتر بخوان برایم بیشتر بخوان، من ادامه دادم، حضرت گریست، بانوان نیز مضطرب شدند و شور گرفتند، وقتی آرام شدند حضرت گویا (بعنوان جایزه و پاداش به این مداح اهل البیت) فرمود: ی اباهارون هر که بری حسین شعر بگوید و ده نفر را بگریاند بهشت بری اوست، سپس حضرت تعداد را یکی یکی کم نمود تا اینکه فرمود: هر که بری حسین شعر بگوید و یک نفر را بگریاند، بهشت بری اوست، سپس فرمود: هر که حسین را یاد کند و گریان شود، بهشت بری اوست. (1)
مؤلف گوید: این حدیث شریف نکات ارزنده ی در بردارد و شیعیان را تشویق میکند، تا هر چه میتوانند جلسه روضه تشکیل دهند، شعرا تا میتوانند در رثی حضرت شعر بسرایند، مردم به یاد حضرت باشند و بگریند، مداحان اهل البیت در جلسات با شور و حال، روضه بخوانند، و سعی کنند مردم را در مصیبت سیدالشهداء منقلب کنند و بگریانند، و از روایات بدست میآید که این روش اهل بیت علیهم السلام بوده است و از فرصتهی گوناگون بری اقامه عزی سیدالشهداء استفاده میکردند گاهی که مداحان همانند ابی عماة متشد و یا جعفر ابن عفان و یا عبدالله ابن غالب و یا ابی هارون مکفوف و یا دعبل خزاعی بر امام صادق علیه السلام و امام رضا وارد میشدند، حضرت میفرمود: برایم روضه حسین را بخوان.

* با حضرت فاطمه هم ناله شوید
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ چشمی نزد خداوند و هیچ اشک چشمی نیست که جاری شود؛ و هیچ گریه کننده ی نیست که بر حسین بگرید مگر اینکه به حضرت فاطمه کمک میدهد، به رسول الله صله داده، حق ما را ادا کرده است، در روز قیامت تمام مردم گریان هستند مگر گریه کنندگان بر جدم حسین، که چشمشان روشن است و مژده به آنهاست و شادی در صورت آنها نمایان است، و این در حالی است که مردم در اضطراب هستند، اما آن ها در امانند، از مردم اعراض میشود ولی اینها با حسین در زیر عرش و در سایه عرش هم صحبت هستند، از سختی حساب واهمه ندارند، به آنها میگویند: وارد بهشت شوید، اما آنها هم صحبت و همنشینی با حسین را بر بهشت ترجیح میدهند. (2)


------------ --------- --------- ---
(1). کامل الزیارات ص 105
(2). کامل الزیارات ص 80




مداحی و سخنرانی
شب دوم محرم87

 

سخنرانی حاج آقا مؤمنی

قسمت اول

دانلود

سخنرانی حاج آقا مؤمنی

قسمت دوم

دانلود

سخنرانی حاج آقا مؤمنی

قسمت سوم

دانلود

حاج محمود کریمی

قسمت اول

دانلود

حاج محمود کریمی

قسمت دوم

دانلود

حاج محمود کریمی

قسمت سوم

دانلود

حاج محمود کریمی

قسمت چهارم

دانلود

حاج صادق آهنگران

قسمت اول

دانلود

حاج صادق آهنگران

قسمت دوم

دانلود


لینکستان محرم:


 

 


کلمات کلیدی: 7 روز تا «روز واقعه»


نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 87/10/11:: 10:32 صبح     |     () نظر
<   <<   6   7   8   9   10      >


www.b-a-h-a-r-2-0.sub.ir رفتن به بالای صفحه