زور خانه جسم و جانت را مصفی میکند زنگ از دل میزداید جان مطللا میکند
زورخانه حافظ فرهنگ واسلام علیست زنگ وضرب ومرشد حل این معما میکند
هرکه را فرهنگ نبود نیست اهل معرفت ادمی را دین وفرهنگ است که معنا میکند
در ورود از زورخانه از کوتاه است در خم سر خود در ورودی پیر وبرنامیکند
هشت ظلع گود هریک هست خوان معرفت هفت شهر عشق را در پرده معنا میکند
هر که وارد میشود در حلقه مردان مرد هر مقامی داشت زنگ وضرب افشا میکند
مبتدی ونوچه ونو رسته ونوخاسته پهلوان وقهرمان را پیر بر پا میکند
زیر سر دم هست بالا دست هر جای دگر اندر ان جا سید السادات ماوا میکند
در وسط جای میاندار است استاد ی سترگ او صدای ضرب را با نعره معنا میکند
بی وضو رفتن میان گود میباشد حرام زان سبن هر درد بی درمان مداوا میکند
طفل وزن را در درون زور خانه راه نیست چون ولایت مرد را مصداق پیدا میکند
طفل نا بالق درون حلقه مردان خطاست سنت وفهنگ ما مصداق پیدا میکند
چوب تعلیمی بدستش هست یک کهنه سوار او تمام سنت وفرهنگ اجرا میکند
نیست صاحب زنگ بین جمع جز کهنه سوار کسوتش را خصلت مردانه معنا میکند
دم زدن در طول ورزش هست بر هر کس حرام جز میانداری که با رندان مدارا میکند
زیر دستی میشود رودست بعد از چند سال ای خوش ان نوچه که با نفسش مداوا میکند
احترامی بس عظیم است مردمان گود را هر که در این حلقه اید جا بدلها میکند
گود ورزشخانه چون محراب مسجد با صفاست زین سبب گردش مریضان را مدا وا میکند
هر کسی گردد گرفتار بلا ودرد ورنج رو بسوی پهلوانی نیک وشیدا میکند
هرکه اداب فتوت گیرد از استاد خود رو فقط بر درگه حی توانا میکند
کلمات کلیدی: