سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر چیزی کمیاب گردد عزیزتر می شود، جز دانش که هر چه فراوان گردد گرامی تر شود . [امام علی علیه السلام]
زورخانه - منوچهر عطاءالهی
پیوندها
 در روز میلاد امام هشتم شیعیان حضرت علی بن موسی الرضا (ع) سراسر ایران اسلامی غرق نور و شادی است. شهر مشهد مملو از عاشقان و دلدادگانی است که ضریح مطهر مولای خویش را در برگرفته‌اند. ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد - دل رمیده ما را رفیق و مونس شد

سلام بر تو ای ملکوت خداوند در سرزمین من ، سلام بر تو ای پاره پیکر پیامبر ، سلام بر تو ای سلطان سرزمین مهر ، سلام بر تو ای مولای مهربان و بیکران ، ای که نامت برای من همواره قرین خاطراتی است که زمانی به آستانت دعوتم کردی و آن لحظه که سرشار از نور الهی تو شدم .

بار دیگر به درگاه کرامتت راه یافتم و در جشن میلادت دوباره یاد رواق های دل گشای مزارت افتادم ، صحنی که شنوای رازهای زائران توست و گلدسته هایی که اشاره همیشه ارادت توست به آسمان الهی ...

و ما امروز یک بار دیگر سالروز میلادت را جشن می گیریم و درهرجای ایران که باشیم تورا می خوانیم یا غریب الغربا و یا معین الضعفا

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان شدند .

حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند.

مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" است .

امام محمد تقی (علیه السلام) سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند : "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند ".

یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است.

این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان است .

جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش ، به ویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد ، توانایی و برتری امام ، در تسلط بر علوم رانشان داد .

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام ) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 هجری قمری به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدة الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند.

حضرت رضا ( علیه السلام ) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان ، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌ پرداختند.

مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می ‌نگریستند.

تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

امام در گفتگویی که با مامون درباره ولایت عهدی داشتند ، در این باره این گونه می ‌فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر از من کسی نبود.

مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند."

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود.

به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند.

در کتاب عیون اخبارالرضا از یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌ گوید : «ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می‌دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من و بعد از مرگ من وصی من است ."»

در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند.

امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل محمد از فرزندان تو و او وصی بعد از توست ."

مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

ده سال اول امامت آن حضرت، با زمامداری هارون همزمان بود .

پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین و پنج سال آخر امامت آن بزرگوار مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض کنی ."

مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت دفن خواهم شد."

اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد.

لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم."

مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار کردند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی.

خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم.

همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند.

برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند.

فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد.

مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید."

صبح روز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد.

حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند.

سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند."

عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع کردند.

او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند.

روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغان دین مبین اسلام شد .



نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 88/8/10:: 10:22 صبح     |     () نظر


با
فرارسیدن ماه مبارک رمضان ورزش باستانی نیز حال و هوای خاصی پیدا می کند و
در زورخانه ها ورزش با شور و هیجان و حضور بیشتر ورزشکاران انجام می شود .
همرمان با این ماه مبارک و به مناسبت گرامیداشت هفته دولت هیات پهلوانی و
وزرخانه ای استان گلستان مسابقات هنرهای فردی در رده سنی بالای 20 سال را
تحت عنوان جام رمضان برگزار نمود که در این مسابقات تعداد 42 نفر ورزشکار
شرکت داشتند و در پایان به نفرات برتر جوایزی اهدا شد . نکته قابل توجه در
این مسابقات حضور رئیس هیات پهلوانی و وزورخانه ای استان ( جناب اقای
سوخته سرایی ) بود که از ابتدا تا انتها تمامی مسابقات را از نزدیک مشاهده
نمود.
کادر اجرایی مسابقات
داوران : مهدی دهقان – عباس ملک
کمیته فنی مسابقات : احمد محمدی رازی – اکبر توسلی – علی شامبیاتی
سرداور و سرپرست جدول : مهدی روشنی
سرپرست مسابقات : فریدون توان
نتایج مسابقات : در رشته سنگ آقای امیر صدیقی و در رشته کباده آقای مهدی احمدی و در رشته چرخ تیز آقای سید زمان ابطحی به مقام اول دست یافتند.



نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 88/7/30:: 4:0 عصر     |     () نظر

علی عینی ، دبیر سازمان لیگ زورخانه ای:


به
گزارش روابط عمومی فدراسیون پهلوانی و زورخانه ای ، دبیر سازمان لیگ اعلام
کرد : قرعه کشی سومین دوره لیگ برتر ورزش زورخانه ای در زورخانه ملی شهید
فهمیده انجام پذیرفت که برنامه آن به شرح ذیل می باشد:

زمان (12-8)

تیمها

میزبان

هفته اول

14/8/88

اصفهان-فارس

کرمان- تهران

مرکزی کردستان

کرمان

هفته دوم

21/8/88

اصفهان- تهران

فارس - کردستان

کرمان مرکزی

اصفهان

هفته سوم

28/8/88

اصفهان- کردستان

تهران - مرکزی

فارس کرمان

کردستان

هفته چهارم

5/9/88

اصفهان- مرکزی

کردستان - کرمان

تهران فارس

 

تهران

 

هفته پنجم

19/9/88

اصفهان- کرمان

مرکزی - فارس

کردستان تهران

 

فارس

 

علی
عینی افزود : لیگ برتر در پنج هفته و به طور متمرکز برگزار می شود بعبارتی
در هر هفته تیم ها در یک شهر گرد هم می آیند و دو به دو به رقابت می
پردازند . شایان ذکر است تیم ها در طول برگزاری مسابقات فقط یک بار به
مصاف یکدیگر می روند.

وی ادامه داد : اهمیت لیگ برتر سال جاری در این است که قهرمان لیگ ، بدنه اصلی تیم ملی را تشکیل می دهد و مشارکت    هیئت ها در این لیگ در ارزیابی عملکرد هر هیئت در طول سال مورد نظر فدراسیون می باشد .



نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 88/7/30:: 10:0 صبح     |     () نظر


مسابقات
انتخابی پهلوانی و زورخانه ای سومین المپیاد ایرانیان در رده سنی 18 تا 20
سال از سه شنبه بیست و هشتم مهرماه به مدت 4 روز در رشت برگزار می گردد
.

به
گزارش روابط عمومی فدراسیون در این مسابقات که در 5 وزن کشتی پهلوانی (50
تا 60 ،60تا70 ، 70تا80 ،80تا90 ، 90+ ) ، تیمی زورخانه ای ( میانداری ) ،
مرشدی میانداری و هنرهای فردی ( شامل : سنگ ، کباده ، چرخ تیز و چمنی ،
2و3و4 میل بازی برگزار می گردد تیم ها و نفرات برای کسب جواز حضور در
سومین المپیاد جوانان کشور که بهمن ماه برگزار می گردد رقابت خواهند نمود
.

تاکنون 24 استان و بیش از 500 ورزشکار و عوامل فنی برای حضور در این رقابتها اعلام آمادگی نموده اند .

این مسابقات از 28 مهر ماه به مدت 4 روز در شهر خمام گیلان برگزار خواهد شد


نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 88/7/28:: 12:0 عصر     |     () نظر

حدیثی درباره بعثت پیامیر مکرم اسلام

پیشوی دهم ما حضرت امام هادی (علیه السلام) مى‏ فرماید:

«هنگامی که محمد (صلی الله علیه و آله) ترک تجارت شام گفت و آنچه خدا از آن راه به وی بخشیده بودبه مستمندان بخشید، هر روز به کوه حراء مى‏رفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار مى‏نگریست، و شگفتى‏هی رحمت و بدایع حکمت الهی را مورد مطالعه قرار مى‏داد.
به اطراف آسمان‏ها نظر مى‏دوخت، و کرانه‏هی زمینو دریاها و دره‏ها و دشت‏ها و بیابان‏ها را از نظر مى‏گذرانید، و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهی، درس عبرت مى‏آموخت.
ازآنچه مى‏دید، به یاد عظمت‏خدی آفریننده مى‏افتاد. آن گاه با روشن بینی خاصی به عبادت خداوند اشتغال مى‏وزید. چون به سن چهل سالگی رسید خداوند نظر به قلبوی نمود، دل او را بهترین و روشنترین و نرمترین دلها یافت.
در آن لحظه خداوند فرمان داد درهی آسمان‏ها گشوده گردد. محمد (صلی الله علیه و آله) از آنجا به آسمان‏ها مى‏نگریست، سپس خدا به فرشتگان امر کرد فرود آیند، و آنها نیز فرود آمدند، و محمد (صلی الله علیه و آله) آنها را مى‏دید. خداوند رحمت و توجه مخصوص خود را از اعماق آسمان‏ها به سر محمد (صلی الله علیه و آله) و چهره او معطوف داشت.
در آن لحظه محمد (صلی الله علیه و آله) به جبرئیل که در هاله‏ی از نور قرار داشت نظر دوخت. جبرئیل به سوی او آمد و بازوی او را گرفت و سخت تکان داد و گفت: ی محمد! بخوان. گفت چه بخوانم؟ «ما اقرا»؟
جبرئیل گفت: «نام خدایت را بخوان که جهان و جهانیان را آفرید. خدائی که انسان را از ماده پست آفرید (نطفه). بخوان که خدایت بزرگ است. خدائی که با قلم دانش آموخت و به انسان چیزهائی یاد داد که نمى‏دانست‏». پیک وحی، رسالت‏خود را به انجام رسانید، و به آسمان‏ها بالا رفت. محمد (صلی الله علیه و آله) نیز از کوه فرود آمد. از مشاهده عظمت و جلال خداوند و آنچه به وسیله وحی دیده بود که از شکوه و عظمت ذات حق حکایت مى‏کرد،بى‏هوش شد، و دچار تب گردید.
از این که مبادا قریش و مردم مکه نبوت او را تکذیب کنند، و به جنون و تماس با شیطان نسبت دهند، نخست هراسان بود. او ازروز نخست‏خردمندترین بندگان خدا و بزرگترین آنها بود. هیچ چیز مانند شیطان و کارهی دیوانگان و گفتار آنان را زشت نمى‏دانست.
در این وقت‏خداوند اراده کرد به وی نیروی بیشتری عطا کند، و به دلش قدرت بخشد. بدین منظور کوه‏ها و صخره‏ها و سنگلاخها رار بری او به سخن در آورد. به طوری که به هر کدام مى‏رسید، ادی احترام مى‏کرد. و مى‏گفت: السلام علیک یا حبیب الله! السلام علیک یا ولی الله! السلام علیک یا رسول الله! ی حبیب خدا مژده باد که خداوند تو را از همه مخلوقات خود، آنها که پیش از تو بوده‏اند، و آنها که بعدها مى‏آیند برتر و زیباتر و پرشکوه‏تر و گرامى‏تر گردانیده است.
از این که مبادا قریش تو را به جنون نسبت دهند، هراسی به دل راه مده. زیرا بزرگ کسی است که خداوند جهان به وی بزرگی بخشد، و گرامی بدارد! بنابراین از تکذیب قریش و سرکشان عرب ناراحت مباش که عنقریب خدایت تو را به عالى‏ترین مقام خواهد رسانید، و بالاترین درجه را به تو خواهد داد.
پس از آن نیز پیروانت به وسیله جانشین تو علی بن ابیطالب (علیه السلام) ازنعمت وصول به دین حق برخوردار خواهند شد، و شادمان مى‏گردند. دانش‏هی تو به وسیله دروازه شهرستان حکمت و دانشت علی بن ابیطالب در میان بندگان و شهرها و کشورها منتشر مى‏گردد.
به زودی دیدگانت به وجود دخترت فاطمه (سلام الله علیها) روشن مى‏شود، و از وی و همسرش علی، حسن و حسین که سروران بهشتیان خواهند بود، پدید مى‏آیند.
عنقریب دین تو در نقاط جهان گشترش مى‏یابد. دوستان تو و برادرت علی پاداش بزرگی خواهند یافت. لوی حمد را به دست تو مى‏دهیم، و تو آن را به برادرت علی مى‏سپاری. پرچمی که در سری دیگر همه پیغمبران و صدیقان و شهیدان در زیر آن گرد مى‏آیند، و علی تا درون بهشت پرنعمت فرمانده آنها خواهد بود.
من در پیش خود گفتم: «خدایا! این علی بن ابیطالب که او را به من وعده مى‏دهی کیست؟ آیا او پسر عم من است؟ ندا رسید ی محمد! آری، این علی بن ابیطالب برگزیده من است که به وسیله او این دین را پایدار مى‏گردانم، و بعد از تو برهمه پیروانت برتری خواهد داشت.

بحار الانوار  - ج 18 ص 205 و ج 17 ص 309 چاپ جدید



نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 88/7/3:: 2:0 عصر     |     () نظر

امام سجاد علیه ‏السلام می فرمایند:

وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصیانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخریَّةُ مِنهُم

گناهانى که باعث نزول عذاب مى‏شوند، عبارت‏اند از: ستم کردن شخص از روى آگاهى، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره کردن آنان.

معانى الاخبار ، ص 270


کلمات کلیدی: حدیث روزانه


نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 88/7/2:: 2:0 عصر     |     () نظر

یا أیها العزیز مسنا و أهلنا الضر ...

آقای من، عزیز عالم وجود، بر ما رحم کن که حتی بضاعة مزجاتی نداریم. شرمنده از گناهیم و سر به زیر انداخته، سر تا پا ادعائیم و حتی کلافی برای خریداریت نیندوخته ایم. نمی دانم با چه رویی در صف گدایانت آمده ایم، مایی که از نادانی چاه غربت را برایت پسندیده ایم، مایی که بودنت را فراموش کرده ایم، مهربانی هایت را نادیده انگاشته ایم، فقط گهگاه بر پیراهن غربت آلودی که خودمان برایت رنگینش کرده بودیم با خون دلت، گریه کردیم.
اما حالا به این نتیجه رسیده ایم که می خواهیمت، همانگونه که لب تشنه آب را، شاید این هم برای خودمان باشد، شاید از فقر و گرسنگی به جست و جویت آمده ایم، گرسنه ی محبت خدا شده ایم، تشنه ی باران رحمتیم، آخر بعد از تو ما فقط قحطی دیده ایم؛ قحطی نور، حتما خبر داری که در ظلمتکده ی دنیا چه می کشیم؟ آقا، هر صبح با ایمان از خواب بیدار می شویم، اما شب که می شود از ایمان خبری نیست(1)، کجا جایش گذاشته ایم، خدا می داند!!!
آخر آقا جان دینداری سخت است، مانند گرفتن پاره های آتش در دست؛ بلکه سخت تر. انگار تمام نیروها دست به دست هم داده اند تا دین را از ما بگیرند، از شیطان و سپاهش گرفته تا نفس سرکشمان که نیرویش به واسطه ی گناهانمان روز به روز بیشتر می شود، تا حتی پدران و مادرانمان که طبق گفته ی رسول خدا(ص) ما را ناخودگاه از دین منع می کنند، شاید چون دست ظریف ما را در حد آتش نمی بینند. دقیقا مصداق جوانهای آخرالزمانی شده ایم، مگرنه...
در به در به دنبال فهمیدنت، به دنبال درک حضورت می گردیم، هر چند هر لحظه می توانیم احساست کنیم، اما نمی توانیم طعم حضورت را توصیف کنیم،به همین دلیل دین ما را انکار می کنند، رنگ نگاهت را انگار کسی نمی داند، اما هر چه هست آنقدر جذاب و زیباست که آتش را در دستهایمان احساس نمی کنیم، برای چیدن گل حضورت حاضریم تمام تیغهای تمام درختهای قتاد(2) را بکنیم.(3)
بیابان گردی را سخت ترین آوارگی می نامند، اما مولایم آگاهی که حاضریم تمام هستی مان را بگذاریم و به بیابان پناه ببریم، می خواهیم شبیه خودت شویم. مولا یاریمان کن که از ما هیچ جز زشتی به بار نمی آید، هر چه برای ظهورت می کاریم شیطان به لحظه ای خراب می کند و چیزی برای درو نمی ماند، شاید چون هنوز سرتاپای وجودمان را خاکهای دنیا گرفته، ما هنوز نتوانسته ایم روح خدایی را که در ما دمیده شده پیدا کنیم، ما هنوز اسیر آب و گلیم، خودت یاریمان کن یا أیها العزیز...

پی نوشت:
1ـ غیبت نعمانی، باب 12، ح12؛ معرفت امام عصر(ع)، ص300 /// 2- قتاد نام درختی سخت است که خارهای آن مانند سوزن است. و در عربی برای کارهای بسیار سخت و دشوار، تراشیدن خارهای قتاد با دست، به عنوان ضرب المقل به کار می رود. /// 3- اصول کافی، ج1، ص335؛ معرفت امام عصر(ع)، ص305


کلمات کلیدی: آل یاسین


نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 88/7/2:: 2:0 عصر     |     () نظر
<      1   2      


www.b-a-h-a-r-2-0.sub.ir رفتن به بالای صفحه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن